پارت هفتاد و نه . لونای من

1.6K 381 109
                                    

کوک

امروز جلسه داشتم ... یه جلسه بزرگ با مشاورا و رهبرایی کله گنده ای مثل نامجون، جکسون و...
باید خودی نشون میدادم ...

آروم موهای تهیونگ رو بوسیدم
- خوب بخوابی عروسک

ملافه رو روش صاف کردم و از جام بلند شدم ... لباسام رو پوشیدم و خواستم کرواتم رو ببندم که دستای ظریف و گندمی ته دور کمرم پیچید .... پیشونیش رو به پشت گردنم چسبوند و گفت
+ کجا میری؟

صدای خوابلوش واسم قشنگ ترین چیزی یود که تو اون ساعت صبح میتونستم بشنوم .... کروات رو روی میز گذاشتم و دستش رو نوازش کردم و تو بغلش چرخیدم ... دستام رو دور کمرش پیچیدم که دستاش دور گردنم حلقه شد ... خیره به چشای خمار خوابش گفتم
- صبحت بخیر

یه لبخند مستطیلی زد که باعث شد چشای خستش بسته بشه
+ صبح تو هم بخیر ... کجا میری؟

سرم رو توی گردن برنزش بردم و روی اون رگای مشکی گردنش رو بوسیدم
- جلسه دارم ...

دستش رو توی موهام برد و گفت
+ منم بیام ؟

نفسم رو توی گردنش خالی کردم و گفتم
- میخوای بیای؟

آروم انگشتاش رو تو موهام حرکت داد و گفت
+ نه ... نمیخوام ... حتی نمیخوام تو هم بری ...

دوباره لبام رو روی پوست گردنش نشوندم و آروم کمر لختش رو نوازش کردم ...
- مجبورم عشقم

+ میدونم ...

ازم جدا شد و دستش رو سمت میز برد و کروات رو برداشت یقه لباسم رو بالا داد و کروات رو دور گردنم بست ... یقم رو صاف کرد و گفت
+ مراقب خودت باش ... باشه؟ ...

پلک زدم و گفتم
- باشه ... تو هم همینطور....

پایین کرواتم رو گرفت و سمت خودش کشید و لبام رو کوتاه بوسید ... خواست عقب بکشه که از کمرش گرفتم و به خودم چسبوندمش و یه بوسه عمیق از اون لبای قشنگش گرفتم .... میتونستم لبخندش رو روی لبام حس کنم ...

یکم ازش فاصله گرفتم و همونجور با چشای بسته گفتم
- بد شد که ... الان منم دیگه دلم نمیخواد برم ...

انگشت شستش رو روی لبام کشید تا خیسیش پاک بشه و گفت
+ ولی مجبوری بری جناب الفا ‌... یادت رفته؟ ...

قیافه پنچری به خودم گرفتم که بلند زد زیر خنده و یه بوسه کوچیک روی گونم گذاشت و گفت
+ اما خبر خوب اینه که لونات قرار نیست جایی فرار کنه ... همینجا منتظرت میمونه تا برگردی ..‌.

با شیفتگی بهش نگاه کردم ... اولین بار بود خودش رو لونای من خطاب میکرد.... کل وجودم ذوق شده بود ... با یه لبخند گنده گفتم
- لونای من؟

سرش رو تکون داد و گفت
+ اره ... لونای تو .... من لونای توعم جئون جونگ کوک ... و قرار نیست تا آخر عمرم از کنارت جم بخورم ...

You're mine | تو مال منیWo Geschichten leben. Entdecke jetzt