جونگکوک به سرعت به طرف اتاقی که جیمین بود رفت و در رو باز کرد.یونگی نگاهش به سمت در برگردوند و انگشتشو روی دهنش گذاشت.
پسر کوچیکتر همونطور که نفس نفس میزد کنار یونگی روی صندلی نشست و با نگرانی گفت:
«حالش چطوره؟»
_حالش خوبه فقط به خاطر ضربه ای که به سرش خورده فعلا بیهوشه ،داخل سی تی اسکنی که ازش گرفتن مشکلی وجود نداشت.
جونگکوک نفس حبس شدشو به راحتی بیرون داد و بعد از اینکه از جاش بلند شد،بوسه آرومی روی پیشونی جیمین گذاشت به طرف در رفت.
_کجا؟
«میرم پیش ته،لطفا تو به مامان بابا خبر بده.»
جونگکوک گفت و بدون اینکه منتظر جوابی بمونه سریع از اتاق خارج شد و بعد از اینکه وارد پخش اورژانس شد از پرستاری که داشت رد میشد پرسید:
«ببخشید آقا ،اتاقی که کیم تهیونگ داخلشه کجاست؟»
پرستار بعد از نگاهی که به برگه ای که روی تخته شاسیش بود انداخت گفت:
_ سمت راست اتاق ۲۸ همین طبقه
جونگکوک ممنونمی زیر لب گفت و بعد از پیدا کردن اتاق ۲۸چند بار در زد و وارد اتاق شد و به تهیونگی که دراز کشیده بود و پرستار داشت زخمشو بخیه میزد نگاه کرد.
_به موقع اومدی، بیا اینجا.
تهیونگ با لبخندی که درد ازش مشخص بود گفت و روی تختش با دست چند بار ضربه زد.
پسر کوچیکتر بعد از بستن در رو تخت تهیونگ نشست.
تهیونگ رو به پرستار کرد و گفت:
_میشه اونم یه چکابی کنید؟
«چی؟ولی تو الان مهم تری!تو چاقو خوردی نه من.»
جونگکوک تقریبا غرید.
تهیونگ دست کوک رو گرفت و گفت:
_منظورت همون خراشه؟من حالم خوبه ،به خودت نگاه کردی؟دستات یخ زدن و لبات از خشکی ترک برداشتن.
«ولی توی این شرایط کسی که باید اول بهش رسیدگی شه تویی!»
+اووو چه زوج عاشقی.
تهیونگ و جونگکوک با شنیدن صدای اشنایی سرشون رو به طرف در برگردوند و با دکتر لی مواجه شدند.
( اگر یادتون نمیاد دکتر لی همونیه که جونگکوک برا تزریق دارو رفته بود پیشش.)
+از موقعی که همو دیدیم خیلی وقت گذشته.
«ولی من همچین فکری نمیکنم!»
جونگکوک توی ذهنش گفت که باعث شد نیشخندی روی لبای تهیونگ بشینه که سریع کنترلش کرد.
YOU ARE READING
MY MATE IS AN ALPHA || VKOOK
同人小說«کامل شده» 🌕🐺خلاصه:همه ما ممکنه در طول عمرمون به غریبه هایی بربخوریم که بدون داشتن نیت خاصی شروع به کمک کردن به ما میکنن. اما چی میشه اگر یکی از اون غریبه ها در آینده کسی باشه که قراره عاشقش بشیم؟ دنیا همیشه طبق انتظارات ما جلو نمیره... 🌕🐺اسم فی...