PART|13

4.4K 858 152
                                    

_با جنازش چیکار کردین؟

مرد در حوالی که نفس نفس میزد اب دهنشو به سختی قورت داد:

+داخل یکی از خیابونا گوشه سطل آشغال انداختیمش قربان .

_اُمگاهای ضعیف همشون بدرد نخورن.

و زیر لب زمزمه کرد:

_البته به جز اُلویای من..‌

و بعدش پوزخندی زد و با چشمای تهیش به روبه رو خیره شد.

_________________________________

«چته گراز؟ ده ثانیه صبر کن دیگه!»

تهیونگ آهی کشید و چشماشو چرخوند .

۴۰دقیقه

این مدت زمانی بود که هر دوی اونا توافقی سوار ماشین جونگکوک شده بودند و توی ترافیک گیر کرده بودند.
مثل اینکه کارما باهاشون لج کرده بود.

جونگکوک گلوشو صاف کرد و لبخند مظطربی زد:

« بخاطر بد دهنیم معذرت میخوام ولی دیدی که خود گرازش  اول شروع‌ کرد به بوق زدن .»

تهبونگ سرشو تکون داد و از پشت پنجره ماشین به اونطرف جاده نگاه کرد‌.

وبا دیدن رستوران هفت ستاره چشماش برقی زد:

_میتونیم بریم اونجا غذا بخوریم.

« اره حداقل تا اونموقع ممکنه ترافیک  کمتر بشه.»

و از دور برگردون میخواست دور بزنه که  به دلیل ترافیک زیاد مردم دوباره شروع به بوق زدن کرده بودن.

+هوی پیری برونش دیگه.

جونگکوک اخماشو توهم کشید و تو یه حرکت قفل فرمون پایین پاشو بالا اوورد و پیاده شد.

«میخوای نشونت بدم پیری کیه گراز شماره۲؟»

تهیونگ صورتشو با دستاش گرفت و نالید:

_دوباره نه.

مردی که پشت فرمون بود اخماشو توهم کشید و پیاده شد کمه کمش دوبرابر هیکل جونگکوک بود :

+چه زری زدی؟

تهیونگ واقعا کنترلشو از دست داده بود در واقع اگر نمیداد عجیب بود  بهرحال به علت بی خوابیش و اینکه کم خوابیده بود زیاد رو مود خوبی نبود.

پسر بزرگ‌تر در ماشینو به سرعت باز کرد و جونگکوک رو سر جای قبلی خودش گذاشت و میخواست روی صندلی راننده بشینه  که  بین راه پشیمون شد و  برگشت و مشت محکمی تو شکم اون مرد بیچاره کاشت و سریع سوار شد و پاشو محکم روی گاز فشار داد که باعث شد صدای جیغ تایرا توی جاده بپیچه.

همه این اتفاقا کمتر از ۲۰ثانیه رخ داده بود  و تنها مردی که کف آسفالت دستشو روی شکمش فشار میداد نشون از واقعی بودنش میداد.

MY MATE IS AN ALPHA || VKOOKWhere stories live. Discover now