قبل از اینکه تهیونگ درد رو حس کنه چشماش از شوک بزرگ شده بود. داد زد. توی زندگیش خیلی زیاد پیش اومده بود که استخون هاش به دلایل مختلف بشکنه اما این هیچوقت باعث نشده بود دفعه بعد کمتر درد رو حس کنه.

اشک توی چشماش جمع شد و مثل سدی که ترک برداشته کم کم اشکاش پایین اومدن.

دیگه داد نمیزد اما ناله های آرومی می‌کرد در حالی که انگشتش رو تکون میداد و سعی می‌کرد برگردونه سر جای قبلش، همچنان آروم گریه میکرد.

هرچند تهیونگ دیگه داد نمیزد و صداش توی اتاق نبود اما صدای داد تهیونگ هنوز تو گوش پراید بود.

چشمان پراید لرزید زمانی که حسی آشنا وجودشو گرفت، چیزی که نمیخواست باور کنه گناهه.

تهیونگ با صدای بلند نفس کشید و نگاه پسر بلندتر بهش خیره شد.

صدای خنده حالا جای گریه های قبلی تهیونگ رو گرفته بود. هرچند هنوز جای گریه توی صورتش واضح بود اما به اجبار میخندید نمیخواست بزار یک ظالم بشکنتش.

"همونطور که گفتم پراید، من یک آدم آسون گیر نیستم توی کل زندگیم با چیزایی بدتر از کتک دست و پنجه نرم کردم، قرار نیست یک انگشت شکسته منو بشکنه"

سریع گفت و نوری که تو چشماش میخورد رنگ چشاش رو چیزی شبیه عسلی کرده بود.

احساسات و افکار پراید دوباره به ذهنش برگشته بود، توی کل زندگیش فقط یکبار دیگه احساس گناه کرده بود. و ازش متنفر بود.
از اینکه ضعیف باشه، از آسیب پذیر بودن،از احساس گناه،از احساس همدلی، از تک به تک اینا متنفر بود و نقاط ضعفش بود، اما یک جمله لاست ذهنش رو درگیر کرده بود.

او با چیزی بدتر از کتک سروکار داشته؟ اونم کل زندگیش؟ یعنی چی؟
صد البته که میدونست معنی این چیه. اما نمیخواست درباره سواستفاده ای که ممکنه از پسرکوتاه تر شده باشه فکر کنه. اهمیتی نمیداد. درواقع تصمیم گرفت اهمیتی نده.

با پسر بلوند تماس چشمی برقرار کرد و تمسخر توی نگاهش رو نشون داد.

"به هر حال، من وقتی واسه سر و کله زدن با تو ندارم"

پراید میخواست از اتاق بره اما تهیونگ تصمیم گرفت قبل رفتنش حرف آخرشو بزنه، سریع حرکت کرد و جلوش ایستاد و راهش رو بست.

" نه، هنوز کارمون تموم نشده"

" آره گفتم ما، اینجا ماییم"

ته نگاهش روبهش خیره کرد، دستاشو روی پشت پراید گذاشت، سعی کرد انگشت شکسته ش برخورد نکنه.

پراید تمام تلاشش رو بکار برده بود که عصبانی، ترسناک و وحشت آور به نظر برسه، اما برای پسر بزرگتر، انگار اهمیتی نداشت.

توی ذهنش از خودش برای متقاعد کردن اینکه اهمیتی به گذشته پسر بلوند نمیده شکست میخورد.

هیچ دلیلی وجود نداشت که پراید بخاطرش به تهیونگ اهمیتی بده.

اما اون اهمیت میداد، فقط بهش اعتراف نمیکرد.

چون بعضی وقتا احساسات نیازی به دلیل ندارن.

---------------------------------

هییییی بعد از یک قرن و تموم شدن امتحانا من برگشتم🥲امتحانام تموم شدن پس خیالتون بابت اپ منظم راحت باشه.
فک کنم چپتر بعد از زبون جونگکوک و زندگی گذشته ش باشه....هوس او کاردز خوندین؟این کوکم مث همونه ی چهره ترسناک ولی در اصل وابسته.
خب دیگه چ خبر؟ امیدوارم تو این اوضاع مضخرف کرونا حالتون خوب باشه💘
همین دیگه، فقط بدونین خیلی خیلی خیلی دوستون دارم💘
قلبم تیکه تیکه میشه میبینم یک چپتر ۵۰۰ ویو میخوره ولی فقط ۸۰ تا ووت داره🥲نزارین قلبم تیکه تیکه بشه دوباره، لطفا🥲💘

The End |tk|Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang