"اغاز"

2.4K 347 46
                                    


با بیدار شدن تهیونگ، احساس سرگیجه ش فروکش کرد.

سرشو با سرعت به اطرافش میچرخوند و سعی میکرد ارامش خودشو حفظ کنه.

هیچ ایده ای نداشت کجاست.

" خوبه، بیدار شدی "

تهیونگ چشاشو به سمت صدا برگردوند و با گلاتنی چشم تو چشم شد.

"م...من کجام؟" تهیونگ گفت.
تمام سعیشو میکرد با اعتماد بنفس بنظر برسه.

گلاتنی ب لکنت پسر خندید.

"تو الان توی خونه جدیدتی لاست، اینجا جاییه ک همه گناها زندگی میکنن" گلاتنی با صدای صافت و مهربونی گفت ک بیشتر و بیشتر باعث گیج شدن تهیونگ میشد.

"مگ قرار نیس گناها بدجنس، عصبانی و عقده کنترل کردن بقیه باشن؟"

پس چرا گلاتنی...مهربون ب نظر میاد؟

گلاتنی دوباره با خوندن نگاه پسر خندید، " میدونی، ما هممون مث پراید ی همیشه عصبانی و هیولای عقده خونریزی نیستیم"

تهیونگ خشکش زد، " ب..بخشید منظورم این نبود فقد.."

"نگران نباش لاست" گلاتنی همزمان با گذاشتن دستاش روی شونه تهیونگ برای این ک کمکش کنه وایسا گفت.

وقتی لاست صداش کرد دوباره نگاه تهیونگ تغییر کرد و به راحتی میشد ذهنشو خوند.

گلاتنی نگاهشو به چهره پسر داد." خب پس چی؟اسم واقعیتو بگیم؟"

"چی؟" تهیونگ ک دوباره گیج شده بود پرسید.

"تو ب طرز واضحی وقتی لاست صدات میکنم راحت نیستی، من صرفا لاست صدات زدم چون اسم واقعیتو نمیدونم"

"او..اوه، ته ، ینی منظورم تهیونگه" پسر کوچیک تر سریع گفت.

"اسم قشنگیه، من سوکجینم، ولی لطفا جین صدام کن" گلاتنی با لبخندی ک از لبش نمیرفت گفت.

"او..اوکی"

"ما واقعا باید رو این لکنتت کار کنیم، این همه استرست وقتی روی پای هوسوک نشسته بودی کجا بود؟"

تهیونگ از روی عصبانیت سرخ شد، فرض کرد این هوسوک همون گریده، تازگیا به ادمای زیادی لپ دنس نداده بود.

"خ..خفه شو" تهیونگ سریع گفت، سعی میکرد سرخ شدن گوشاشو کاور کنه.

گلاتنی چشاشو بیشتر از حد معمول باز کرد و تهیونگ هم همینکارو کرد.

تهیونگ الان ب ی گناه گفته بود خفه بشه.

"م.من خیلی متاسفم،منظوری نداشتم، من فقد فکر کردم،وایسا نه اصن فکری نمیکردم، نه متاسفم وای خدایا نمیدونم داشتم چ فکری میکردم" پسر با عجله گفت.

گلاتنی یهو با صدای بلندی خندید،با خنده جیر جیر مانندش(قشنگ باید بفهمین منظورشو) و تهیونگ لرزید.

"تو واقعا بی ادبی، ازش خوشم میاد! خوبه ک ی گناه ک درواقع احساس داره، داریم" گلاتنی وسط خنده هاش گفت.

"اوه،اوکی" تهیونگ گفت.خیالش راحت شد، فکر میکرد دیگ کارش تمومه.

گلاتنی گفت:
"بیا بریم نشونت بدم اتا..." اما قبل این ک بتونه حرفشو تموم کنه...

" بیداری!عالیه! جین بزار من اتاقشو نشونش بدم"

گرید یا هوسوک ک تهیونگ تازه اسمشو یاد گرفته بود در حالی ک سعی میکرد تهیونگو نزدیک خودش بکشه گفت‌.

"خب، باشه، میتونی اینکارو کنی" گلاتنی بلند رو به تهیونگ گفت.

"ارههه،لاست بیا بریم" هوسوک گفت.

"درواقعه تهیونگه" گلاتنی به پسر پرسروصدا و هیجان‌زده گفت.

هوسوک دوباره داد زد:

"اوه، ی اسم قشنگ واسه ی پسر قشنگ، اوکیییی بیا بریم تهیونگ"

بازوهای تهیونگ به دست پسر که توی ذهن تهیونگ مثل سانشاین بود،ب سختی کشیده میشد و به سمت راهروی تزئین شده برد.

فقد یچیز توی ذهن تهیونگ بود

" اونا ب نظر مهربون میان ولی من خودمو وارد چ کاری کردم؟!"

---------------------------------------
هی💜
شرط ووت چپتر بعد ۲۵۰ تاست(ووت کلی منظورمه نه فقد ی چپتر)
ووت بدین و اگ خوشتون اومده ب بقیه معرفیش کنین لابلی ارمی(با صدا جیمین بخونین)

قسمت بعد ۳ برابر این قسمته🥲

ی انچه خواهید خواند کوچولو:

-نگران نباش، سریع میخونتت

تهیونگ: چی؟!

-تهیونگ من اگ جات بودم ازش دوری میکردم

-داری چ غلطی میکنی روی زمین؟

The End |tk|Where stories live. Discover now