" مراسم گناهان "

3.1K 377 93
                                    

امروز، روزش بود.

روزی که تهیونگ باید تمام تلاششو میکرد.. یا حداقل جذاب بودنش کارشو راه مینداخت و گناهان حاکم رو متقاعد کنه تا به عنوان لاست(شهوت) انتخابش کنن.

تهیونگ میدونست باید چیکار کنه.

و خب اینم میدونست ک باید خیلی خوب انجامش بده.

وقتی از راهرو سفید رنگ براق به سمت پایین میرفت، اب دهنشو به سختی قورت داد، راهرویی ک به ی ساختمون بیضی شکل با صندلیای زیادی توی هر طبقه میرسید و بالاخره..
جایی ک مراسم و رقابت برگزار میشد.

رقابت بین تهیونگ و ۴ پسر دیگه بود ک همه به عنوان کاندیدای لاست(شهوت) انتخاب شده بودن.

تهیونگ در حالی ک دوتا نگهبان پشتش بودن و اون و ۴ تا پسرو میپاییدن، از راهرو پایین رفت.

اونا همشون خوشگل بودن.

بیشتر از من...

نه....تو نمیتونی اینجور فکر کنی...

تو باید ببری.

بخاطر تیون.

بخاطر خودت.

تهیونگ نفس عمیقی کشید و به راه رفتنش ادامه داد، لباس مراسمش به ارومی تکون میخورد.

قبلا لباس شیری رنگی به هر ۵ تا پسر داده بودن، انگار از ابریشم بود ولی نرم تر.
ی زره گشاد بود و با هر حرکتی، تکون میخورد.

تهیونگ فکر کرد همه اونا یجوری به نظر میرسن انگار...زمینی نیستن...انگار...الهه ن.

مثل ی رویا بود.

ارزو میکردم کاش ی رویا بود.

بالاخره بعد پیاده روی ک انگار ی ساعت طول کشید به اخر راهرو رسیدن.
قدماشونو یواش کرد، نگهبانا پشت سر ۵ مرد میومدن.
بهشون خیره شدن و دستشونو جوری تکون دادن ک انگار میگف: برو جلو....حرکت کن.

هر ۵ پسر نگاهی به هم ردوبدل کردن و از در چوبی اخر راهرو بیرون رفتن، تو ی ردیف راه میرفتن، تهیونگ اخر همشون بود.
دوباره از پشت سرِ ۴ تا پسر بهشون نگاه کرد و فهمید ک حتی یکی از اونارو هم نمیشناسه.

چیز غیرمعمول نیست.

کسایی ک به عنوان کاندیدای گناهان انتخاب میشن نباید معروف باشن،مگه این ک از فرزندای گناهای قبلی باشن.

من مطمعنا شناخته شده نیستم...

خب...

حداقل ن از اونا ک مردم بخوان بشناسنشون.

تهیونگ بخاطر نور افتاب، چندبار پشت سرهم پلک زد.
وقتی دیدش درست شد، دید ک تمام صندلیای هر طبقه پر از ادمه.

اما اونا به ۵ تا شرکت کننده ها نگاه نمیکردن.

اونا به استیجی ک وسط ساختمون بود نگاه میکردن.

The End |tk|Where stories live. Discover now