"گناه"

2.1K 307 59
                                    

تهیونگ از ترس چند صدای نامفهوم از خودش دراورد خودش رو بخاطر اینکه اطراف بدترین گناه  همیشه لکنت میگیره سرزنش میکرد.

تهیونگ بالاخره در حالی که به چشمال مرد بلندتر نگاه می‌کرد گفت:

" من اصن سلام نکردم"

هرچند صدای لرزانش به اعتماد به نفس توی صداش خیانت کرد.

برگشت و خواست از لاین بی که راه خروج از اتاق بود بره اما قبل از اینکه حتی یک متر حرکت کنه دست محکمی دو بازشو گرفت و به دیوار کوبوند.

"باشه آقای با اعتماد به نفس، حالا تو اتاق شخصی من چیکار میکنی؟"

پراید با لبخندی که بیشتر شبیه پوزخند بود گفت.

اما لبخند چیزی نبود که در مرحله اول توجه تهیونگ رو جلب کرد بلکه تن صداش بود که بر خلاف همیشه کمتر تهاجمی بود. اون پسر خشنی که مچ دستم رو سوزوند کدوم قبرستونی رفته؟

"ببخشید؟اتاق شخصیت؟"

تهیونگ با گفتن این، بازوهاشو از دست پراید بیرون کشید و وقتی سرش رو چرخوند با چندین اتاق پرو داخل همون اتاق مواجه شد.

"ببخشید اعلیحضرت نمیدونستم شما میتونین خودتون رو کپی کنین و به صورت همزمان از همه اتاقا استفاده کنین"

پسربلوند با طعنه گفت انگار پسر مو مشکی یک احمق به تمام معناست.

چشمای پراید سایه سیاهی گرفت و تهیونگ بلافاصله از حرفش پشیمون شد. خدایی ته؟ واقعا؟؟مجبور بودی اینجوری بگی لنتی؟؟ میتونست خیلی سریع بکشتت بدون اینک...پراید یک قدم بهش نزدیک تر شد و تهیونگ به وضوح یک قدم عقب رفت و باعث شد ترسناک ترین گناه خشکش بزنه. چته؟ نشونش بده اینجا کی رئیسه. از درون با خودش میجنگید. این چیه؟چرا داری نرم میشی؟ تو آدمایی که حتی صرفا باهات تماس چشمی داشتن رو کشتی. این پسر بچه جلوت جواب حرفاتو میده ولی تو میترسی تنبیه ش کنی چون پا پس نمیکشه؟ پرایدتمام این فکرارو ازذهنش بیرون کرد. نه من پا پس نمیکشم، نرم نمیشم، نه بخاطر این بدبخت.

در اون لحظه تهیونگ آروم شده بود، جرعتش رو جمع کرده بود و در تعجب بود چرا مرد بلندتر مردد هستش.

اما بابت پا پس نکشیدنش خوشحال بود.

پسر بلوند نفس عمیقی کشید و یک قدم به پراید نزدیک شد حالا تقریبا سینه به سینه هم بودن.

انگشتش رو به شونه گناه زد و بهش خیره شد.

"تو نمیتونی بهم بگی چیکار کنم، شاید شبیه ادمایی باشم که به راحتی کوتاه میان، ولی نه نیستم"

ته گفت و برای اینکه تاثیر بیشتری بزاره انگشتش رو به اون یکی شونه گناه زد.

اون لحظه که پراید بی حرکت نسبت به حرف و کار لاست مونده بود با گرفتن انگشت ته، خم کردنش و کوبوندش جو اتاق تغییر کرد.

The End |tk|Where stories live. Discover now