" مراسم گناهان "

ابدأ من البداية
                                    

استیج ۶ تا صندلی ک مثل تخت پادشاه بود داشت، دقیقا روبه روی ۵ تا پسر بود.

تهیونگ نفس عمیقی کشید.

گناهان روی ۶ تا صندلی نشسته بودن.

تهیونگ هیچوقت اونارو از نزدیک ندیده بود،حتی عکسی هم ازشون ندیده بود.

هولی فاکینگ شت

چرا همشون انقد خوش قیافه ن؟!

تهیونگ اصلا انتظارشو نداشت.

تهیونگ پشت سر پسرا به سمت حصیر سفید رنگی ک روبه روی استیج گناهان بود رفت.
روی حصیر به ردیف ایستادن، تهیونگ سمت چپ اخر از همه بود.
اونا همشون سرشونو پایین انداختن و به زمین نگا کردن ، قبلا بهشون گفته بودن باید چیکار کنن.

هیچکس جرعتشو نداشت با گناهان ارتباط چشمی برقرار کنه.

اون ها خداهای روی زمینن.

همه ساکت بودن تا بفهمن چ اتفاقی میفته.

  درواقع ی گناه ب مدت ۱۳ سال انتخاب نشد تا وقتی ک اِنوی(حسادت) تو هشت سالگی انتخاب شد.

و ی سال قبل از اِنوی(حسادت) گلاتنی(شکم پرستی) تو سن ۱۱ سالگی به عنوان گناه انتخاب شد.

صاحبای قبلی اِنوی و گلاتنی کشته شده بودن بدون این ک کسی بدونه چطور و چرا.

دقیقا عین لاست(شهوت)، ک بدون دلیل موجه مرد.

گناهان هیچوقت چیزی در مودد خودشون فاش نمیکردن با این ک به قدرت و کنترلی ک روی مردم داشتن، نیاز داشتن.

الان ی سال بود ک زِفِرا بدون لاست(شهوت) مونده بود.

بدون حضور ی گناه،تعادل همه چی کم‌کم از بین میرفت.

گناها تا وقتی ک لاست(شهوت) مرد، هیچوقت خودشونو نشون ندادن.

تهیونگ به پاهاش نگاه میکرد و منتظر ی صدا بود.

هرصدایی ک بتونه سکوت کر کننده اونجارو از بین ببره.

و ناگهان ی صدای غیر منتظره سکوتو شکست.

صدای خنده.

ی صدای بلند، ناخوشایند و مضحک، تقریبا شبیه برف پاک کن شیشه ماشین.

تهیونگ با تعجب سرشو بالا اورد.

یکی از پسرای کنارش اروم صدایی از خودش دراورد،
در واقع منظورش این بود سرتو بیار پایین قبل این ک بیرونت کنن یا بلای بدتری سرت بیارن اما تهیونگ چیزی نمیشنید.

انقدر درگیر نگا کردن به گلاتنی(شکم پرستی) ک داشت از خنده خفه میشد بود ک دیگ چیزی نمفهمید.

تهیونگ خیره به گلاتنی بود، استایل زیباش، موهای مشکی، شونه های پهن، کت و شلوار بدون چروکش، و چوکر الماسی ک توی گردنش بود رو تحسین میکرد.

گلاتنی به خندیدن ادامه داد و بعد انگشتاشو بهم زد.

ناگهان ۶ تا جام شراب جلوش ظاهر شد. ک خودکار با شراب قرمز تیره رنگِ گرون قیمتی پر میشد.

جام ها به سمت هر گناه پرواز کردن.

گلاتنی صدای ارومی دراورد و جام ها روبه روی ۵ گناه ایستادن.

کمی بعد گلاتنی دوباره انگشتاشو بهم زد و جام ها برگشتن روبه روی خودش.

میز کوچیکی ک معمولا خدمتکاره ازش استفاده میکنن جلوش بود و هر ۶ تا جام رو گذاشت اونجا.
چندبار این کارو کرد تا تحسین حضار رو کسب کنه.

تهیونگ متوجه شد ک خیلی وقته به استیج خیره شده، اونم ن همش، بلکه فقد خیره به ی گناه شده.

متوجه شد و خواست سرشو دوباره بندازه پایین ک ناخواسته با گناهی ک روبه روش نشسته بود چشم تو چشم شد.

پِراید(غرور).

وحشت تمام وجود تهیونگ رو گرفت و سریع نگاهشو به پایین داد.

بین تمام مردم،پراید واس عصبانی شدن بدترین بود.

درسته ک تهیونگ گناها رو شخصا ندیده بود اما از شهرت و شخصیتی ک داشتن اگاه بود.

گلاتنی(شکم پرستی) همیشه زیادی مینوشید، ک این توی غذا خوردنش هم صدق میکرد.

راف(خشم) همیشه چیزی رو میشکست، عمدا بود یا نه، همیشه بعدش داد میزد.

اِسلاف(تنبلی)، همیشه یا خواب بود یا بی حوصله به نظر میرسید.

گرید(طمع) همیشه دنبال جلب توجه بود، حالا با حرف زدن یا حالت چهره ش.

اِنوی(حسادت) همیشه چسپیده به پراید(غرور) بود، موهاشو نوازش میکرد یا توی گوشش چیزی زمزمه میکرد.

و پراید(غرور).

همیشه با نگاه منزجر کنندش جوری بود انگار همه به غیر خودش اشغالن، و همیشه جوری به نظر میرسید انگار دوستاش مزاحمشن مخصوصا اِنوی(حسادت).

پِراید(غرور) شناخته شده بود ک با ی نگاه میتونه ادمو بکشه.

تهیونگ نمیدونست این چقدر حقیقته ولی تهیونگ دید ک گلاتنی هوا رو تبدیل به شراب کرد
پس هرچیزی ممکنه اینجا.

خطرناک ترین مرد زنده دنیا،

و تهیونگ الان غیرقانونی ترین ارتباط چشمی دنیا رو با اون داشت.

----------------------------------------

هی🤌این چندچپتر اول بیشتر معرفیه ک اشنا بشین باهاشون، در مورد این ک کِی اپ میکنم هم دو یا سه روزی یباره، حیتیحثحقحنبنفنقح من واقعا ذوق کردم از نطراتتون واس چپتر قبل🥺💜اگ خوشتون اومده، به بقیه معرفیش کنین تا من بتونم ادامه ش بدم.
-سوالی هم داشتین بپرسین جواب میدم-

The End |tk|حيث تعيش القصص. اكتشف الآن