12 (l.s)(z.m) -Complete-

By toovic

239K 43.6K 54.1K

۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی... More

●2
●3
●4
●5
●6
●7
game1~~
جواب آینده بینی~~~
●8
●9
●10
●cast
●11
●12
●13
●14
●15
●16
●17
●18
●19
●20
●21
●22
●23
●24
●25
●26
●27
●28
●29
●30
●31
●32
●33
●34
●35
●36
●37
●38
●39
●40
●41
●42
●43
●bkhoon
●44
●45
●46
●47
●cast2
●48
●49
●Part I : The Trap
●Part II : The Ostrich
●part ||

●1

14.1K 1.2K 1.4K
By toovic


زین:امالونول بیاتورو پافافووو
ه،ت،ر،ن:امالولولو بیاتو پافا پووووو
زین:الرامین ساکین هادیم نردین افقثو آ
ه،ت،ر،ن:رامین ساکی هادیم نرین افثو آ
زین:بحق هضم کضکم هبجیج
ه،ت،ر،ن:به حق هضم کصکم هویججج
زین:ای ارواح مطیع الله و مطیع الرسول اگر بین شما کسی هست که به من کمک کند خدا به او مدد رساند
-:....

****

فلش بک

سرمو روی پیشخون تریا گذاشتم تا مدتی که موکام اماده میشه یه چرت بزنم که حس کردم یکی خودشو انداخت رو صندلی کنارم

نایل:تنها خوبی زود بیدار شدن اینه که با تمام وجود میفهمی دیر بیدار شدن خیلی لذت بخش تره

در جواب نایل اصوات نا مفهمومی رو از خودم بروز دادم و با شنیدن صدای مسئول تریا سرمو بلند کردم و قهومو گرفتم و اروم روی شونه نایل زدم:پاشو پسر الان استاد میاد میدونی که چقد روی تاخیر حساسه و اونقدی کون نشور هست که به خاطر پنج دقیقه تاخیر نذاره امتحان بدیم

نایل:خواب جانی دپو دیدم....تو گلدون مدرسمون سبز شده بود هعی من میخوام برگردم دبستان به همون زمانی که به معلممون میگفتم آقا اجازه ،کاول گفت گوز

عجیب غریب نگاش کردم و اون شونشو در جواب شونشو بالا انداخت

اهی کشیدم و موهامو بالای سرم گوجه ای کردم و بعد از برداشتن جزوه هام سمت دانشکده راه افتادم

نایل:اوه همینو کم داشتیم جیسون مو لونه کفتری و اون دوستای ارازل اوباشش

-:هیس اصلا به روی خودت نیار

نایل به جیسون و اکیپشون که با یه نیشخند لاشخوری سمت ما میومدن اشاره کرد و گفت:میخوام اما فکر نکنم اونام همین نظرو داشته باشن

جیسون به محض تموم شدن حرفش روبه روم ایستاد :به به اینکه هریه خودمونه از دور که میومدی فکر کردم مسجد تاج محل داره میاد نمیدونسم رو کلت مزرعه گوجه زدی ،حالا گوجه کیلو چنده ؟

+:گوجه هاش تازه نیستن

چشمامو سمت صدا چرخوندم:زین!!

در جوابم یه نیشخند زد و دستشو جلوی شلوارش کشید و ادامه داد:اما خیارامون تازه تره میخوای امتحان کنی؟

بعد که جیسون با غر غر واضحی از سر راهمون رفت کنار تا نحوه ریدن جدیدی که یاد گرفته روی بقیه پیاده کنه سمت زین برگشتم و گفتم:چطوری تو پسر نقشه ای برای پاس کردن داری یا نه؟

یه نیشخند زد و چشماشو ریز کرد و با لحنی که شدیدا اصرار داشت مرموز و خفنه -اما بیشتر شبیه بزکوهی بود - گفت:بسپارش به من یه روشی پیدا کردم اصلا تو بمیری رو دست نداره

جیزس اخرین باری که زین اینجوری گفت امتحان قبلی بود که بعدش با کلی مشقت وخفت و خواری زیر نظر دختر های کلاس چنگال دسته پلاستیکی کرد توی پریز تا فیوز بپره

البته قبول دارم باعث شد امتحان یه هفته عقب بیوفته همینم به نوبت خودش خیلی خوبه اما به خاطر صدای بلند و دودی که اطراف پخش شد همه فهمیدن کار ما بوده و اگر به خاطر عمه تام که عضو هئیت مدیره دانشگاس نبود الان هر چهارتامون اخراج بودیم
هی گفتم تام راستی تام کجاست؟

-:تام کجاست؟

زین:شک ندارم اولین نفر سرکلاس نشسته

داخل کلاس سرک کشیدم و بله تام در حالی که سه چهار تا کتاب دور خودش چیده بود نشسته بود و و عمیقا توی یکی از کتابا غرق شده بود به سر تا پاش نگاه کردم شلوار مرتب اتو شده کفش براق و پیرهن تمیز براق و موهای مرتب شونه شده

و به تیپ خودمون نگاه کردم نایل یه تیشرت گشاد یا یه شلوار تنگ پوشیده بود و شبیه لک لک شده بود و زین برعکس نایل با شلوار گشاد چروک و تیشرتی که روش عکس یه مردک جن نما بود اومده بود و من؟ من خوشتیپ ترینشون بودم یه جین چسبون با هودی

-:هی تام

نایل:سلام تامم چطوریایی چقد زود اومدی

زین:سالام

تام:اوه بالاخره اومدین؟ببخشید سلام یادم رفت سلام. می همیشه میگه اگه میخوای توی زندگی موفق باشی باید صبح ها زودتر پاشی

زین:اگه زود خوابیدن و زود بیدار شدن باعث موفقیت میشد، دیک من الان قطعا رئیس ناسا بود

تام:........

تام:اوه راستی برای امتحان اماده این؟نه چیز یکی از بزرگا میگفت ازین جمله ها بکار نبرید فاز منفی داره منطورم اینه آرررره قرار امتحان فوق العاده ای داشته باشیم دوستان گرانقدر

نایل:دوستان گرانقدر

زین:اینقد نگران نباش یه نقشه ای ریختم مو لا درزش نمیره کل دیشبو راجعش تحقیق کردم و این است قدرت واقعی ارباب مالیک

-:امیدوارم نقشه برنامه ریزی شدت مثل سری قبل نشه ارباب مالیک

تام با لبای اویزون حرفمو تایید کرد:اره هیچ وقت چشم های متاسف مِی‌ رو یادم نمیره عصر هم توی خونه یه جلسه برام گذاشت و کلی توضیح داد که باید توی انتخاب دوست هام دقت کنم و حتی دفتر خاطرات بچگیمم برام اورد که توش هدفامو نوشته بودم

زین:.....خب؟

تام : فهمیدم فقط یه سال و خورده وقت دارم تا سه تا شرکت تاسیس کنم اسب تک شاخ بخرم و از همه مهم تر شرک رو بیارم لندن

-:صحیح....

نایل:خب حالا نقشت چیه؟

زین:عا عا عا از الان که نمیگم فقط میگم هر جفنگیاتی بلدین بنویسی-

یهو پریدم وسط حرفش:شوخی میکنی دیگه؟؟ قراره امتحان بدیم؟؟اونم خودمدن بدون تقلب؟؟

زین:میدونی یه بزرگی همیشه میگفت‏اگر در استکان کسی دریا ریختی و قدر ندانست،در همان استکان برایش، بشاش صبر کن گوهمو بخورم خو . میگم جواب بدین بعد نقشه اصلی بعد امتحان شروع میشه

و مداد تام رو از دستش قاپید و با ژست مجری های اخبار ادامه داد: باما همراه باشید تا ساعت شش خونه هری شمارو در جریان مابقی جزعیات قرار دهم. به رایان هم پیش پیش خبر دادم

-:مگه خونه من مکانه که هرچی میشه خونه من؟؟

تام:گفتی رایاییی وای صبح یادم رفت جواب پیامشو بدم

زین: وقت اومدن چهار تا در و داف رو دیدم که داشتن میرفتن دفترش راستش فکر کنم الان اخرین چیزی که فکر میونه پیام جواب توعه

نایل دستشو انداخت دور تام و با لحن دراماتیکی گفت:هییییییی چجور دلت اومد با وجود این همه توالت توی داشگاه توی امید این بچه برینی

و خطاب به تام ادامه داد:اون مشاوره عجیب نیس هر روز کلی ادم برن دفترش

تام در تایید نایل سرشو تند تند تکون داد و گفت: اره اره رایایی فقط اداب معاشرتش قویه

و با شنیدن صدای در و بعدش سلام کردن دانشجوها به استاد روی نزدیک ترین صندلی ها نشستیم

جکسون پشت میزش ایستاد و عینک مستطیلیشو بالا داد و چشماشو ریز کرد که باعث شد چروکای دور چشمش عمیق تر به نظر بیان و زل زد به ما و گفت:به خاطر چند نفر دانشجوی هنجار شکن که مدیر اصرار داشتن اسمشونو نگم و به اجبار حذفشون نکردم امتحانتون به تاخیر افتاد حالا اماده باشید امتحان تا ده دقیقه دیگه شروع میشه.

و مستقیم توی چشمام زل زد:سطح امتحانتون نسبتا بالاس چون انتظار میره به خاطر وقفه یک هفته ای مطالب رو خوب مرور کرده باشید و به همه موارد مسلط باشید

اروم با مسخرگی گفتم:عره عره اصن بیست میشیم

جکسون:چیزی گفتید اقای استایلز؟

دهل این چجوری شنید

با پاچه خواری و یه لبخند چپ و چوله جواب دادم:بله گفتم همه تلاشمونو برای امتحان میکنیم

در جوابم پوخند گشادی زد و دندونای زرد بزرگشو به نمایش گذاشت:مطمعنی استایلز

زین:اره اصلا هری کل این هفته داشته میخونده در حدی که میتونه آکسفورد قبول شه

وادفاااااک این چی میگهههه لبخند موذبی زدم و زیر نگاه سنگین جکسون اروم سرمو به نشونه تایید تکون دادم

جکسون:که اینطور....پس یه قراری میذاریم استایلز اگه نمرت زیر ۷۵ شد ، بهتره بیخیال این واحد شی و ترم بعد با یه استاد دیگه تلاش کنی هرچند آوازه افتخاراتت بین کل استاید پیچیده

با صدای خروسی پرسیدم:اگر تونستم چی؟

جکسون یه تای ابروشو بالا انداخت و گفت: "اگه" تونستی چی؟ ... به هر حال وظیفه ی دانشجوئه که درس بخونه مگه نه استایلز ؟! فک کردم کاملا آمادگی امتحانو داری

___________________________________________

ادیت شده

Toovic
●_●

Continue Reading

You'll Also Like

210K 15.5K 35
پسری که عاشق ممنوعه ترین فرد زندگیش بود... عشق ممنوعه جونگوک به همسر خواهرش تهیونگ که از قضا سرهنگ بود چی میشه اگه جونگکوک نتونه جلوی احساساتش رو بگ...
8.4K 2K 16
جایی که لویی یه شاعر شناخته نشده‌ست و هری مجذوب شعر های اون می‌شه. __________ "خیلی دوستت دارم هری. انقدر دوستت دارم که هنوزم فکر می‌کنم انبساط هوا ف...
26.6K 6.1K 24
(کامل شده) وقتی زین و لیام جاشون عوض میشه؛ شب میخوابن و صبح تو بدن هم بیدار میشن! Credit to scottmcniceass on AO3 Translated by : Jonesy & Noola
21.8K 3.2K 45
دو دختر که باعث برگشت عشق قدیمی میشن توضیح خاصی ندارم بخونین ❤