نُچ

3.1K 827 337
                                    

نق نقو باید قاضی این دادگاه باشه. اینو از چکش توی دستش متوجه میشم.

به هر طرف که نگاه میندازم جیمین میبینم. انگار جیمین های درونم همگی بیرون زدن و خودشونو به این دادگاه محاکمه رسوندن. اما خب نه، یکی باید زودتر از بقیه وارد شده باشه چون آویزون کردنم از سقف سالن قطعا کار اونه. مچ پاهام رو محکم طناب پیچ کرده و بعد سر طناب رو به جایی گره زده تا بین تمام جیمین هایی که نرمال روی صندلی نشستن، فقط من این طوری توی هوا تاب بخورم و بازوهام به طرف پایین افتاده باشن.

به نق نقو بیشتر از بقیه مشکوکم، این کارای کثیف فقط از عوضی تمام عیاری مثل ایشون ساخته ست.

" آقایون ساکت باشید لطفا! "

جیمین ها با بی نذاکتی زیر گوش همدیگه ورور میکنن. البته ماده گرگ زیاد عادت به حرف زدن نداره پس با یه شیرجه خودشو به منحرف میرسونه و با هم دست به یقه میشن، از اون طرف ترسو خسته از توضیح دادن لیست دلایلی که همیشه به سرعت نور ردیف میکنه، بالاخره استایلش رو تغییر میده و این بار با خوابوندن یه سیلی محکم زیر گوش رمانتیک خودش رو از حرف زدن خلاص میکنه.

جیمین ها دستهاشون رو تکون میدن و باهم بحث میکنن، بعضی ها سر پارتنرشون داد میزنن و شاخ و نشون میکشن. در کل فضا خیلی متشنج و خارج از کنترله و من در حالی که با بیچارگی به تصویر معلق این جماعت وحشی زل زدم، حتی روحمم خبر نداره چه خبره.

" بسه دیگه، خفه شین! "

طاقتم تموم میشه و صدام بالا میره. هر چند خبر خوبیه چون نهایتا وراجیشون به آخر میرسه و به خودشون میان. سالن محاکمه ساکت میشه و تنها چند ثانیه بعد نق نقو با صاف کردن گلوش، شروع به صحبت کردن میکنه:

" درک میکنم که همگی چقدر عصبانی هستید دوستان ولی ما همگی این جا جمع شدیم تا تکلیفمون رو با جیمین شی مشخصص کنیم. پس- " لحن رسمی و مودبش ناگهان تغییر میکنه " وحشی بازیو تموم کنین احمقا! باید این مردکو با دلایل منطقی و قرص بفرستیم آب خنک بخوره! "

این که به من اشاره میکنه، اخم به ابرو میکشم و تکرار میکنم " مردک؟ تو با منی؟ "

اما نق نقو تنها چند ثانیه نگاه سردشو به چشمهام پیوند میده و بعد سر سمت دیگه ای میچرخونه.

عصبی میخندم و داد میزنم:

" دقیقا چه گناهی از من سر زده که دارم تو دادگاه شما روانیا محاکمه میشم؟ "

نه تنها جوابی نمیگیرم، که حتی نارنگی درشتی با خشونت از بین انگشتهای ماده گرگ بیرون میپره و به طرف من پرواز میکنه. درست به منطقه حساسم برخورد میکنه و ناقص میشم. پسر، چه درد وحشتناکی داره! نفسم بند میاد!

دوباره شلوغ میشه و هر کسی شروع به حرف زدن میکنه اما این بار طرف حسابشون جیمین اصلیه که من باشم. کلی جیمین با ابروهای پیچ خورده نگاه های طلبکارشون رو به من دوختن و لبهاشون تندتند تکون میخوره که یعنی گند خیلی بزرگی زدم!

Pancake | Kookmin {COMPLETED}Where stories live. Discover now