از همون لحظه ای که این کلمه رو از جونگ کوک شنیدم، تا همین لحظه که روبروی آیینه اتاقم ایستادم و موهای خیسمو سشوار میکشم، همچنان بهش فکر میکنم. زیر لب زمزمه میکنم:
" یه استاکر؟ "
و دستهام طوری که انگار از یاد بردن باید با اون سشوار خاکستری به موهای نمدار و تمیزم رسیدگی کنن، به آهستگی پایین میان. خیره به انعکاس چشمهای جیمین درون آیینه، ایده ای به سرعت نور از ذهنم میگذره و چشمام مثل دو تا لامپ، روشن و بزرگ میشن!
پس وسیله برقی توی دستمو رها میکنم و با چرخیدن دور خودم دنبال گوشی موبایلم میگردم. اونجاست. قبل از این که هوس کنم دوش بگیرم، روی تخت پرتابش کرده بودم. مثل شیری که میخواد روی شکارش بپره، به طرف تخت شیرجه میزنم و موبایلو اسیر دستام میکنم.
" خیله خب... بذار ببینم دقیقا این استاکر چه معنی کوفتی ای میده... "
انگشتهام تند و سریع تایپ میکنن:
صفحه ها پشت سر هم ردیف میشن و اطلاعات به طرفم هجوم میارن. با نگه داشتن نوک زبونم بین دندون، غلتی روی تخت میزنم و با صدای آروم برای خودم میخونم:
" استاکر به شخصی گفته میشود که پیوسته فرد خاصی را دنبال میکند و با او تماس های عجیب برقرار میکند و از این طریق باعث آزار روانی و اضطراب برای فرد میشود. استاکر میتواند رابطه های قبلی شما باشد یا هر شخصی که به شما علاقمند است. "
تصویر پیغام روی گوشی جونگ کوک مقابل چشمم به نمایش در میاد: لبخند بزن جونگ کوکی من!
ماهیچه های صورتمو با تنفر جمع میکنم و تکرار میکنم:
" جونگ کوکی من! عجب احمقی! "
به خوندن ادامه میدم:
" استاکرها معمولا سراغ افراد مشهور میروند و با اعمال خود آن ها را معذب و حتی وحشت زده میکنند. با توجه به این که هر کاری میتوند از آن ها سر بزند چرا که علاقه زیاد منطق آن ها را از کار می اندازد... "
YOU ARE READING
Pancake | Kookmin {COMPLETED}
Randomجیمین دلش میخواد از دست جئون جونگکوک داد بزنه چون اون آدم نیست، بلای آسمونیه. چاپ شده توسط نشر مانگاشاپ #1 in fiction { comedy | fluff | smut }