✎ep23

1.2K 242 66
                                    

فضای اطراف نیمه تاریک بود

میتونست از اون فاصله نور نارنجی رنگ شعله ی شومینه رو روی چهره ی زیبای معشوقش ببینه و نگاه سرخش که از اون شعله بیشتر سوزان بنظر میرسید

سوهو باز هم نوشید و تلخیش کمی توازن چهرش رو بهم ریخت

مقابل میز خم شد و شات نیمه پر کریس رو هم لبریز کرد

-چرا ساکتی؟

اینبار بطری رو به لبهاش رسوند و منتظر پاسخ کریس شد

اما مرد جز نگاه کردن اون مرد ملامال از درد کلامی به زبانش نرسید

-میترسی؟

خندید انگشت هاشو روی دسته ی کاناپه تک نفره ای که اشغال کرده بود کشید

کریس به یاد اورد روزی رو که در محضر اون شعله روی اون کاناپه اجازه نامه ی مین هی رو میخوند و هم زمان با وجدانش میجنگید

-امروز با چند سال پیش فرق میکنه ...تا به حال اینقدر احساس گناه نداشتم..من خیلی بی مصرفم وو

کریس دستشو بدون رد و بدل کردن لغاتی روی نرمی کنارش کشید و سوهو رو با نگاهش دعوت کرد تا کنارش بنشینه

نگاه سوهو روی نوازش کریس به جای خالی کنارش کشیده شد

-چرا اینکارو میکنی؟

چهره ی کنجکاو کریس سمتش چرخید و منتظر ادامه ی حرفش شد

_چرا داری کاناپه رو نوازش میکنی؟

کریس لبخندی زد

-برفی حسود این یعنی بیا پیشم بشین

سوهو با حالتی گیج سری تکون داد و لبخند درشتی زد

با قدم های نا هماهنگ کنارش جا گرفت

کریس کمی سمتش چرخید تا سر معشوقش خوب روی سینش جا بگیره

سوهو دست راست مرد رو بین دو دستش گرفت و نگاهش کرد

گرچه گرمای تکیه گاه همیشگیش قلب نا آرومشو کمی تسکین داده بود

اما در ذهنش جنگی به پا بود ما بین عشق و تنفرش

-دوست داشتن تو چیزی نبود که شروعش کنم

کریس از بین موهای خوش عطر مقابلش نفسی گرفت و بینیش رو به گوش سوهو مالید و باعث شد مرد کمی گردنش دو چین بده

-وقتی برای اولین بار دیدمت جذبت نشدم وو...من فقط دلتنگ بودم

دست کریس رو بالا آورد و بوسه ی آروم روش نشوند

لبخند زد

-دلتنگ آدمی که تا به حال ندیدمش

صدای نفس های عمیق مردش رو نزدیک به گوشش می شنید

Love me every day🦋Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang