✎ep2

3.4K 531 14
                                    

●Back in :2010

یتیم خونه ی کانگهان
ساختمانی قدیمی وسط شهری مدرن که سیستمی فرای ظاهرش رو بدوش میکشید
کودکان یتیم اونجا پرورش پیدا میکردن که طی قراردادهایی به سرپرست هاشون واگذار بشن
فرقی نمیکرد به عنوان فرزند یا برده
فقط یک قانون وجود داشت:بفروش قبل ازین که مجبور باشی پول تابوت هاشونو پرداخت کنی
و اونروز توی بزرگ ترین اتاق اون ساختمون قرارداد جدیدی بسته میشد
- اسم :پارک چانیول...
14ساله
وضعیت تحصیل :بی سواد
مکثی ایجاد شد زن نگاهشو از پرونده ی زیر دستش گرفت و از بالای عینک ظریفش به پاهایی که روی میزش روهم افتادن داد
رد طولانیشون رو گرفت و به صورت سرد مرد نشسته روی صندلی رسید
-اینجا سیگار ممنوعه
مرد فندکش رو تو جیبش جا داد و پوک عمیقی به سیگارش زد
-ادامه بده
زن بهت زده از توهینی که بهش شده بود چند ثانیه ای به مسیر دود خروجی سیگار زل زد و دوباره ادامه داد
-از سنش بزرگتر به نظر میرسه و...
-قد؟
-۱۸۰سانت
-وزن؟
-۵۷ کیلو
-مسخرست
-بله؟
مرد گره ی پاشو از رو میز باز کرد و کفشو به زمین رسوند
از جاش بلند شد و دستهاشو روی میز ستون کرد و به چشمهای حریص زن مقابلش خیره شد
-این به هیچ دردی نمیخوره نونا
اخم غلیظی روی صورتش نشست و عینکش رو کلافه از صورتش جدا کرد
-منظورتون چیه اقای وو
مرد خنده ای کرد و ضربه ی ارومی به میز زد و ازش فاصله گرفت
-اووو..خانوم هان خیلی تو نقشت فرو رفتی
کام اخر سیگارشو گرفت و فیلترشو توی قهوی صرف نشدش انداخت
-من به مولاژ اسکلت ادم نیاز ندارم من به یه ادم نیاز دارم
-خفه شو کریس اون از همشون سالم تره کریس سری ظاهرا برای تایید تکون داد
-سادست توام سالمی اما به هیچ دردی نمیخوری
زن کلاسور ابی رنگ زیر دستشو بست و توی قفسه جا داد
-به بیون بگو من بچه ندارم کریس
دستهاشو تو جیباش فرو برد و موجی به سمت جلو به پایین تنش داد
-اووو اون حتما خوشحال میشه که شب هاتش با تو دردسر ساز نبوده
خنده ی سردی کرد
پیش رفت و ضربه ای به بازوی اون موجود که از تمام روزنه های پوستش بخار خارج میشد زد
-حرص نخور نونا خودم می بینمش
و بعد از خروجش صدای جیغ زن بلند شد
-به اون بیون عوضی بگو این اخریش بود

┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉

روی پله های سنگی در ورودی نشسته و محکم ساک کوچیک لباس هاشو بغل گرفته بود
حس عجیبی داشت
مخلوطی از ترس و نگرانی
از روزی که دکتر برای ویزیتش اومد
بین بچه های یتیم خونه شایعه رفتنش پیچیده بود
همه میدونستن وقتش رسیده و الان وقتش رسیده بود
ضربه ای به شونه های پهنش خورد
-بلند شو ببینم بچه
سراسیمه از جا پرید و چشمهای درشت و ترسیدشو به مرد روبه روش داد کریس باصدا خندید و نگاه خریدارانه ای بهش انداخت
-حق با اون هرزه بود
ضربه ای به باسنش زد که چانیول از شوک لرزید
-تو فوق العاده ای پسر
چانیول خجالت زده خندید که چالهای گونش نمایان شد
نگاه کریس تغییر رنگ داد
با پاش ضربه ی ارومی به زانوش زد
-بر خلاف هیکل گندت خیلی کیوتی بچه دستی به موهاش کشید و سیگاری روشن کرد
-دنبالم بیا...باید قبلش درستت کنم
قدم هاشو جلوتر برداشت و پسر کوچیکتر با شونه های افتاده به دنبالش رفت
ایستاد و پک عمیقی به سیگارش زد
-جلوتر برو
با عبور پسر از مقابلش نگاهشو روی اندامش چرخوند
بلند گفت
-قانون اول چانیول ایستاد
-راه بیوفت و گوش کن
پسر دوباره به سمت دروازه فلزی یتیم خونه به راه افتاد
-قانون اول محکم قدم بردار
چانیول خودشو جمع و جور کرد و عضله های سست شده ی پاش رو برای قدمهاش منقبض کرد
کریس با کف دست به وسط کمر قوز شدش ضربه زد
-صافش کن این لعنتیو
چان سریع کمرشو صاف و به منظور دیدن رضایت مرد کنارش نگاهش کرد
کریس نگاه بهت زدشو روی اون صورت زیبا چرخوند عصبی سیگارشو زیر پاش له کرد و داد کشید
-اه لعنتی
و در کسری از ثانیه مشتی به گوشه چشم اون پسر بچه نشوند چان از درد دستشو به چشمش گرفت و صورتشو جمع کرد کریس دست انداخت زیر چونش و صورتشو بالا کشید
-برش دار
چان سعی کرد خودشو ازاد کنه تا به درد کشیدنش برسه که کریس با فشار بیشتر چونه شو بالا اورد
-برش دار توله
از تن اون صدا دست از تقلا برداشت و دستهاش به پایین سر خورد کریس زخم گوشه ابروشو که خونش تا گونه اش رسیده بود نگاه کرد و پوزخند زد
-واووو کارم حرف نداره پسر
دوتا دستشو توی موهای چان فرو برد و عقبشون داد
شونه کوچیکی از جیب کت بلندش بیرون کشید و حالت موهاشو تثبیت کرد
لبخند رضایت مندی روی لب هاش نشست
چان رو از شونه هاش به اغوش کشید و به راه افتاد
-بیون چانیول باید عین یه مرد بنظر بیاد نه ؟
┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉┉

Love me every day🦋Where stories live. Discover now