خلاصه چند تا پارت آخر:
جونگ کوک که حافظشو از دست داده داره دفتر خاطرات نابی رو میخونه :
پدر نابی بعد ازدواج جونگ کوک و نابی برنامه ای میچینه که نابی از جونگ کوک باردار بشه
تهیونگ این قضیه رو میفهمه و نابی رو نجات میده و اون و به همراه مادرش به نیوزلند میفرسته
نابی به همراه مادرش به خاطر مریضی مادرش از نیوزلند برمیگرده و مادرش داخل بیمارستان به طرز مشکوکی میمیره .
اون شک میکنه و بعد میفهمه که پدرش قاتل مادرش بوده .
جونگ کوک برای اینکه حال نابی بهتر بشه برنامهی سفر میچینه و همه باهم به گوانگجو میرن .
یه روز باهم میرن دریا و وقتی بقیه میخوان برگردن نابی و جونگ کوک برنمیگردن .
داخل دریا اتفاقاتی میوفته که باعث گیج شدن نابی میشه . و نابی با مادر هوسوک که مثل مادر خودشه درموردش صحبت میکنه و ..
پایان خلاصه
...........
+نه ..خب ..راستش قبل خواب ...باید بهت یه چیزیمیگفتم
-چی رو ؟
+خب ..جونگ کوک...ببین من ...من خیلی گیج شده
بودم خیلی سردرگم بودم اما ..
یکدفعه با صدای کسی حرفش رو خورد
~نابیه؟تهیونگ از داخل اتاق جونگ کوک سری بیرون آورد و
به نابی نگاه کرد
-اره
تهیونگ :نابی ؟ (تهیونگ چشم هاش رو ریز کرد و سعی
کرد بفهمه چرا اینوقت شب نابی باید بیاد در اتاق جونگ کوک )
+اوه ..ت..تهیونگ ..توهم اینجایی؟
تهیونگ :اره ،داشتم از جونگ کوک ادکلن قرض
میگرفتم ،تو چرا اینجایی؟
+خ..خب ..
-گفتی گیج شده بودی
+اه ..اره درسته ..خب من خیلی گیج بودم که لباست
رو باید با چه شوینده ای بشورم
-نمیخواد بشوریش بدش به خودم میشورمش
+نه ..میشورمش ،به هر حال من پوشیدمش
-نابی گفتم که لازم ..
تهیونگ:بیا نابی من کمکت میکنم ،جونگ کوک بعدا
درمورد ادکلن باهات صحبت میکنم
+شب بخیر
-شب ..بخیر
تهیونگ دست نابی رو گرفت و سمت اتاق کشیدش
توی اتاق رفتن و تهیونگ درو بست
+چیشده تهیونگ
تهیونگ:نابی وقتی سوالی داری لازم نیست بری از این
و اون بپرسی ،از خودم بپرس
+منظورت چیه
تهیونگ :هایش..هیچی ،لباسو بده خودم میشورمش
YOU ARE READING
The Diary (دفتر خاطرات)
Fanfictionدفتری که پر از حقایق پنهان و راز هاست دفتری که توی یک بعد از ظهر دل انگیز به دست جئون جونگ کوک رسید توی اون چه چیزی نوشته شده بود؟ خاطرات ؟ درد و دل ؟ couple:استریت genre:انگست ،درام ،عاشقانه ،معمایی ،اسمات ...