intro(Diary)

2K 87 3
                                    


تاحالا دردیو تجربه کردید که نتونید تحملش کنید ؟
نتونید با هزار جور مسکن آرومش کنید ؟
پیش انواع دکتر ها و ساقی ها برید اما اون ها فقط حالتونو بدتر کنن ؟
فکر کنم اون هم همچین دردیو تحمل میکرد ..
۲ تا ماگ برداشتم و با قهوه پرشون کردم
توی بالکن رفتم و بعد از نشستن روی صندلی شنی کرم رنگ ماگ هارو روی میز کوچک قهوه ای گذاشتم
+شیرینش کردی ؟
-آره با خیال راحت بخور
به دختر روبه روش که گونه های سفیدش به خاطر سرما رنگ قرمز به خودشون گرفته بودن و با چشم های خندون قهوه اش رو مزه مزه میکرد چشم دوخت
اینقدر محو زیباییش شده بود که به کل یادش رفت قهوه ی گرمش رو بچشه
+هی ..به چی فکر میکنی؟
-فقط خیلی خوشگلی
+خیلی خوشگلم مگه نه ؟نمیدونم با این همه خوشگلی باید چیکار کنم
-میخوای بهت بگم باید چیکار کنی ؟
دختر کنجکاو سرشو جلو آورد
-باید فرار کنی تا اقا دزده ندزدتت
دختر بلند شد و از دست دزد عاشق رو به روش فرار کرد
-کجا فرار میکنی ..وایسا ببینم
دختر زبونشو بیرون آورد و گفت :اگر راست میگی بیا بگیرم
پسر دنبال دختر کل خونه رو دویید تا اینکه بالاخره تونست دست هاش رو حصار دختر بکنه و اون رو توی آغوش کشید
-گرفتمتت
+اوپس ..انگاری
پسر سرشو توی گردنم دختر برد و بوسه عمیقی روی پوست سفیدش کاشت
-میرم شام درست کنم
+اوکیی
بوسه ای روی موهای دختر زد و ازش جدا شد
مواد غذایی رو از توی یخچال بیرون آورد و سبزیجات رو شست
دونه دونه اون هارو خورد کرد و توی قابلمه ریخت
برنج رو روی گاز گذاشت تا بپزه
مشغول چیدن سفره بود که زنگ خونه به صدا دراومد
-بیب درو باز میکنی دستم بنده
صدایی از دختر نشنید و خودش رفت تا درو باز کنه
دست هاش رو با پیشبندش خشک کرد و درو باز کرد
مامور پیک پشت در بود
مامور پیک :سلام شما جئون جونگ کوک هستید ؟
-بله خودم هستم
مامور پیک: یه بسته دارید
بسته رو گرفت و با تعجب به بسته خیره شد
مامور پیک :اینجارو امضا کنید
خودکار و گرفت و پایین برگه رو امضا کرد
تشکر کرد و درو بست
بسته رو با کنجکاوی تکون داد تا با صدای شی داخل جعبه بتونه حدس بزنه که چی داخل جعبه است
+کی بود ؟
-پیک ..یه جعبه برام آورده ،شام بخوریم بعد بازش میکنم
+آخ جوون شامم
خندید و پشست سر دختر شکمو داخل آشپزخونه رفت
ظرف هاشون رو با غذا پر کرد و روی میز گذاشت
+ممنون برای غذا
شروع به خوردن کردن
بعد از اینکه غذا هاشون تموم شد ظرف هارو جمع کرد و توی ماشین ظرفشویی چیدشون
+من خیلی خوابم میاد میرم بخوابم
-باشه منم یکم دیگه میام
دختر گونه پسر رو بوسید و به اتاق خوابشون رفت
دست هاش رو شست و جعبه ی روی کاناپه رو برداشت و توی اتاق کارش رفت
جام شرابی برداشت و با شراب قرمز گرون قیمت ایتالیایی پرش کرد
کاترش رو برداشت و چسب روی جعبه رو برید و بازش کرد
یه دفتر ؟چرا یکی باید براش یه دفتر بفرسته ؟
هیچ نام و نشونی از فرستنده وجود نداشت و فقط و فقط یک دفتر بود
یه برگه روی جلد دفتر بود
(برای جونگ کوک عزیزم ..)
روی برگه نوشته شده بود
عینک مطالعه اش را گذاشت و دفتر و باز کرد و شروع به ورق زدن کرد
این چیزی بود که در صفحه اول نوشته شده بود :زمانی که در خودم، در شهر و در اون کوچه های سرد و تاریک گم شده بودم
تو ..تو کسی بودی که پیدام کردی و من مانند کسی بودم که دراوج بی پولی یک ۱۰۰ دلاری روی زمین پیدا میکنه
اون شب تو من رو پیدا نکردی من رو نجات دادی جئون جونگ کوک ...
دفتر و بست
از حدس هایی که درمورد بقیه نوشته ها میزد حالش بهم میخورد و قلبش به درد می اومد
میدونست ..به خوبی میدونست این دست خط مطعلق به کیست و فرستنده ی این دفتر چه کسی است ..
جام روی میزش برداشت و یک نفس همه اش رو سر کشید و دوباره با مایع قرمز رنگ لبریزش کرد
نفس عمیقی کشید و دوباره دفتر رو باز کرد
وقتشه دوباره این داستان بازگو بشه ...
                              ..........
سلاممم
خب یه فیکشن جدید داریم ،به شدت زیبا و فرحبخشششش
خودم سر نوشتنش گریم گرفت اینقدر که قشنگه
این پارت و داشته باشید تا پارت های بعد
بهش عشق بورزید
و همچنین فیکشن قبلی رو فراموش نکنید و به اونم کلی عشق بورزیدد :♡

The Diary (دفتر خاطرات)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora