Part20

5K 940 1K
                                    

*

"کاری که بهتون می‌گم رو انجام بدید."

یونگی با شنیدن صدای مرد محکم چشم‌هاش رو روی هم فشرد و ایرپاد توی گوشش رو فشرد و لب زد:"بله جناب مرتاد."

ایزول که کنار بتا نشسته بود و به انبار مهمات و موادشون نگاه می‌کرد، گفت:"فقط چندتا نشونه‌گیری و تیراندازیه پسر، چرا ترسیدی؟"

یونگی اما دلشوره داشت.

با دلهره روی پشت‌بوم نشسته بود و از فاصله‌ی چندین متری انبار رو زیرنظر گرفته بود، تا زمانی که سرباز‌های دولت اومدند به اون‌ها شلیک کنه.

جوابی به ایزول نداد و به انبار خیره موند.

می‌تونست صدای زمزمه‌های مینجی و رئیس مرتاد رو از اون‌ سمت بشنوه.

زمانی که دو ماشین مقابل انبار ایستادند و تعداد زیادی سرباز مصلح پیاده شدند، یونگی و ایزول اسلحه‌هاشون رو تنظیم کردند.

یونگی چشم چپش رو به دوربین اسلحه‌اش چسبوند و نگاه کرد.

زمانی که ماشین سوم ایستاد و تنها یک نفر از اون پیاده شد، دست‌های یونگی شل شدند اما ایزول اسلحه رو آماده شلیک کرد.

جونگ‌کیونگ با قدم‌های سنگین به سمت در انبار رفت و مقابل در ایستاد.

قفل زنگ‌زده‌ای به در بود و یک قفل دیجیتال کنارش قرار داشت.

"حواس جفتتون به من باشه. ایزول شرح بده."

صدای پاریس مرتاد، یونگی رو تا دیوانگی پیش می‌برد.

اون مرد دست همشون رو گرفته بود، به تمامشون جا و مکان و پول و امکانات داده بود اما حالا از دستوری که ممکن بود اون مرد بده می‌ترسید.

"جئون جونگ‌کیونگ مقابل انبار ایستاده، چندین سرباز هم همراهشه."

ایزول توضیح داد و یونگی می‌تونست صدای فریاد مینجی رو بشنوه.

مینجی داد می‌زد تا پاریس دستور خطرناکی نده و ایزول بی‌حس منتظر دستور بود.

یونگی با دستی لرزون دوربین رو از اسلحه جدا کرد و به جونگ‌کیونگ نگاه کرد.

جونگ‌کیونگ رمز نوشته شده روی کاغذی که دستش بود رو روی صفحه دیجیتال ثبت می‌کرد و سرباز‌ها منتظر ایستاده بودند.

"بزنش ایزول."

پاریس دستور داد و یونگی وحشت‌زده گفت:"نه ایزول، اون برادر جونگ‌کوکه بلایی سرش بیاد دیوونه میشه."

"دستور من رو واضحا شنیدید، شما دوتا کاری رو می‌کنید که من بهتون میگم فهمیدید؟ ایزول، جونگ‌کیونگ و بزن."

صدای عصبی پاریس باعث به‌گریه افتادن مینجی شد و ایزول کوتاه گفت:"بله قربان."

"می‌شنوی چی میگم عوضی؟ اون جونگ‌کیونگه نزن."

Blue Side [KookV]Where stories live. Discover now