Part17

3.2K 878 1.4K
                                    

به آرومی وارد خونه شد و قدم‌های خسته‌اش رو به سمت پله‌ها کشید.

دستش رو بین موهاش برد و چشم‌هاش رو روی هم فشرد.

"کجا بودی؟"

با شنیدن صدایی درست از پشت سرش تکونی توی جاش خورد و به آرومی چرخید.

با دیدن جونگ‌کوک نفسش رو بیرون داد و دست‌هاش رو توی جیبش فرو برد.

جونگ‌کوک با پیک بربن توی دستش به چهره خسته جونگ‌کیونگ و لباس‌های نظامیش نگاه کرد و گفت:"پرسیدم کجا بودی؟"

"من رو چک می‌کنی جونگ‌کوک؟"

جونگ‌کیونگ بی‌حوصله گفت و جونگ‌‌کوک خیره نگاهش کرد و کمی از بربنش نوشید.

"اردوگاه بودم."

جونگ‌‌کیونگ گفت و جونگ‌کوک جلو رفت.

درست مقابل جونگ‌کیونگ ایستاد و لب زد:"چت شده؟ یونگی گفت چند روزی شده که نمی‌تونه پیدات کنه."

"سرم شلوغ بود."

جونگ‌کیونگ گفت و نگاهش رو به یقه‌ی جونگ‌کوک داد و از خیره شدن به اون چشم‌های آبی‌رنگ فرار کرد.

جونگ‌کوک جلوتر رفت و گفت:"چیشده؟"

"اتفاقی نیفتاده."

"میخوام حقیقت رو بشنوم."

جونگ‌کوک محکم و صریح گفت و باعث شد دست‌های جونگ‌کیونگ توی جیب‌هاش مشت بشه.

"با من این‌طوری صحبت نکن."

جونگ‌کیونگ با اخم‌های درهم گفت و جونگ‌کوک با دست آزادش یقه‌ی لباس جونگ‌کیونگ رو گرفت و اون رو جلوتر کشید.

جونگ‌کیونگ عصبی ساعد جونگ‌کوک رو گرفت و لب زد:"دستت رو بکش، وگرنه میشکنمش."

"کدوم گوری بودی این چند روز؟ داری چه غلطی می‌کنی؟ خودت رو درگیر چه داستانی کردی؟ قیافه‌ات رو دیدی؟"

جونگ‌کوک عصبی غرید و جونگ‌کیونگ با تمسخر خندید.

"تو اهمیت میدی که من چه غلطی می‌کنم؟"

جونگ‌کیونگ با تمسخر پرسید و جونگ‌کوک از بین دندون‌هاش گفت:"معلومه که اهمیت میدم، تو برادرمی."

جونگ‌کیونگ با پوزخند به جونگ‌کوک نگاه کرد و جونگ‌کوک حس کرد که دلش می‌خواد اون چشم‌های لعنتی رو از کاسه دربیاره و توی شیشه الکل بندازه و روی کنسول کنار تختش بگذاره.

جونگ‌کیونگ محکم دست جونگ‌کوک رو از یقه‌اش جدا کرد و جونگ‌‌کوک گفت:"مارکت رو کی از روی گردن تهیونگ برمی‌داری؟"

"به‌زودی."

جونگ‌کیونگ خسته گفت و به سمت پله‌ها چرحید.

"به من تاریخ بده پسرم. می‌خوام از این‌جا ببرمش."

Blue Side [KookV]Onde histórias criam vida. Descubra agora