به آرومی وارد خونه شد و قدمهای خستهاش رو به سمت پلهها کشید.
دستش رو بین موهاش برد و چشمهاش رو روی هم فشرد.
"کجا بودی؟"
با شنیدن صدایی درست از پشت سرش تکونی توی جاش خورد و به آرومی چرخید.
با دیدن جونگکوک نفسش رو بیرون داد و دستهاش رو توی جیبش فرو برد.
جونگکوک با پیک بربن توی دستش به چهره خسته جونگکیونگ و لباسهای نظامیش نگاه کرد و گفت:"پرسیدم کجا بودی؟"
"من رو چک میکنی جونگکوک؟"
جونگکیونگ بیحوصله گفت و جونگکوک خیره نگاهش کرد و کمی از بربنش نوشید.
"اردوگاه بودم."
جونگکیونگ گفت و جونگکوک جلو رفت.
درست مقابل جونگکیونگ ایستاد و لب زد:"چت شده؟ یونگی گفت چند روزی شده که نمیتونه پیدات کنه."
"سرم شلوغ بود."
جونگکیونگ گفت و نگاهش رو به یقهی جونگکوک داد و از خیره شدن به اون چشمهای آبیرنگ فرار کرد.
جونگکوک جلوتر رفت و گفت:"چیشده؟"
"اتفاقی نیفتاده."
"میخوام حقیقت رو بشنوم."
جونگکوک محکم و صریح گفت و باعث شد دستهای جونگکیونگ توی جیبهاش مشت بشه.
"با من اینطوری صحبت نکن."
جونگکیونگ با اخمهای درهم گفت و جونگکوک با دست آزادش یقهی لباس جونگکیونگ رو گرفت و اون رو جلوتر کشید.
جونگکیونگ عصبی ساعد جونگکوک رو گرفت و لب زد:"دستت رو بکش، وگرنه میشکنمش."
"کدوم گوری بودی این چند روز؟ داری چه غلطی میکنی؟ خودت رو درگیر چه داستانی کردی؟ قیافهات رو دیدی؟"
جونگکوک عصبی غرید و جونگکیونگ با تمسخر خندید.
"تو اهمیت میدی که من چه غلطی میکنم؟"
جونگکیونگ با تمسخر پرسید و جونگکوک از بین دندونهاش گفت:"معلومه که اهمیت میدم، تو برادرمی."
جونگکیونگ با پوزخند به جونگکوک نگاه کرد و جونگکوک حس کرد که دلش میخواد اون چشمهای لعنتی رو از کاسه دربیاره و توی شیشه الکل بندازه و روی کنسول کنار تختش بگذاره.
جونگکیونگ محکم دست جونگکوک رو از یقهاش جدا کرد و جونگکوک گفت:"مارکت رو کی از روی گردن تهیونگ برمیداری؟"
"بهزودی."
جونگکیونگ خسته گفت و به سمت پلهها چرحید.
"به من تاریخ بده پسرم. میخوام از اینجا ببرمش."
VOCÊ ESTÁ LENDO
Blue Side [KookV]
Romance"آلفا در رو برام باز کن، خیلی درد دارم. چرا لباسهام رو درآوردی؟" "چون توی تمام سوراخهای لباست مواد پنهان کرده بودی، حسابی هم حرفهای شده بودی نه؟" جونگکوک با طعنه گفت و تهیونگ با بغض لب زد:"من و مسخره نکن." "بهخاطر خریتت نازت رو بکشم؟ بگم عزیزم...