Part8

4.9K 968 958
                                    

*
تکونی به بدنش داد و پلک‌هاش رو از هم باز کرد.

کش و قوصی به بدنش داد و کمی چرخید.

با دیدن جونگ‌کوکی که درست کنارش دراز کشیده بود و با چشم‌های آبی‌رنگش نگاهش می‌کرد، خودش رو منقبض کرد و سوالی‌ نگاهش کرد.

"صبح‌بخیر لیلیوم."

جونگ‌کوک گفت و تهیونگ پلکی زد.

لیلیوم.

چشم‌های جونگ‌کوک امروز متفاوت به‌نظر می‌رسیدند.

نمی‌دونست دلیل تفاوتش چی می‌تونه باشه اما جونگ‌کوک عجیب به نظر می‌رسید.

کمی از موهاش روی پیشونیش ریخته بود و به‌خاطر لبخند روی لب‌هاش کمی گوشه چشم‌هاش چین خورده بود.

"همیشه انقدر می‌خوابی؟"

جونگ‌کوک گفت و تهیونگ فورا به ساعت نگاه کرد.

یک‌ربع به یازده ظهر بود.

اُمگا شوک زده روی تخت نشست و بعد بلند شد.

لباس بالا رفته‌اش رو درست کرد و گفت:"چرا بیدارم نکردی جونگ‌کوک؟ دیرم شد."

ابروهای جونگ‌کوک بالا پریدند و گفت:"مگه قرار بود جایی بری؟"

تهیونگ توی دستشویی رفت و همون‌طور که در رو می‌بست گفت:"باید به بک جایی سر بزنم."

"کجا؟"

جونگ‌کوک پرسید اما تهیونگ داخل رفته بود و در رو بسته‌ بود.

بلند شد و رو تختی رو مرتب کرد.

کل تخت بوی لیلیوم می‌‌داد و جونگ‌کوک به این فکر کرد که چه‌قدر رایحه‌هاشون با هم فرق داشتند.

رایحه‌اش رو مثل همیشه کنترل کرده بود و بعد از زدن ادکلن روی پاتختی به گردنش ضعیف‌ترین ردپای بوی آتش رو از روی خودش پاک کرد.

تهیونگ از دستشویی خارج شد و گفت:"چیزی گفتی وقتی رفتم داخل؟"

جونگ‌کوک سرش رو به علامت منفی تکون داد و تهیونگ بی‌حرف به سمت کمد رفت و بازش کرد.

می‌تونست لباس‌های جدیدی رو بین وسایل قبلی ببینه.

"این‌ها..."

"گفتم امروز صبح زود نگهبان‌ها برام آوردند."

جونگ‌کوک حرف تهیونگ رو قطع کرد و تهیونگ تنها سر تکون داد.

تهیونگ پیرهن و شلوار مشکی‌رنگی همراه با پالتوی هم‌رنگشون بیرون کشید و منتظر به جونگ‌کوک نگاه کرد.

جونگ‌کوک گیج نگاهش کرد و تهیونگ لب زد:"بیرون نمیری؟"

"اوه، اوه البته."

جونگ‌کوک گفت و فورا از اتاق خارج شد.

پس اون دونفر تا این اندازه از هم دور بودند که تهیونگ حتی مقابلش لباس عوض نمی‌کرد؟

Blue Side [KookV]Where stories live. Discover now