Part18

3.9K 902 901
                                    

*
سوار ماشین شد و با فشردن دکمه استارت اون رو روشن کرد.

با این‌که بی‌حال بود اما باید به اردوگاه سر میزد.

باید با هوسوک راجع‌به اطلاعات جدید و فرد چهره نگاری شده که هنوز ندیده‌ بودتش صحبت می‌کرد.

در ورودی با ریموت باز شد و هنوز از در خارج نشده بود که با ایستادن موتور مشکی‌رنگی مقابل ماشین محکم روی ترمز زد.

یونگی کلاه کاسکت رو از روی سرش برداشت و با چشم‌هایی که کمی عصبانیت رو منعکس می‌کردند از موتور پیاده شد.

نفسش رو بیرون داد و به یونگی که به ماشین نزدیک میشد نگاه کرد.

بتا مقابل ماشین ایستاد و با صدای بلندی گفت:"هی، پیاده شو."

جونگ‌کیونگ کلافه چشم‌هاش رو بست و دستش رو روی بوق گذاشت تا بتا کنار بره.

آمادگی حرف زدن با بتا رو نداشت.

نمی‌تونست مستقیم به چشم‌های کشیده و زیبای بتا نگاه کنه و بگه که نمی‌تونه کنارش بمونه.

بتا محکم روی شیشه جلوی ماشین کوبید و با داد گفت:"پیاده میشی با بیام به زور بکشمت بیرون؟"

چشم‌هاش رو روی هم فشرد و زیرلب گفت:"برو لطفا، نمی‌تونم حرف بزنم."

و این صدا به گوش بتا نرسید، چون این‌بار محکم‌تر به روی شیشه کوبید و باعث شد جونگ‌کیونگ حرصی در ماشین رو باز کنه و پیاده بشه.

"این‌جا چی می‌خوای؟"

با صدای تقریبا بلندی گفت و باعث شد بتا حرصی دندون‌هاش رو روی هم فشار بده.

"این چند روز کدوم قبرستونی بودی که جوابم رو نمی‌دادی جونگ‌کیونگ؟"

یونگی عصبی گفت و جونگ‌کیونگ کفری جواب داد:"وقت نداشتم، سرم شلوغ بود."

"سرت شلوغ بود و مسدودم کردی که نتونم بهت پیام بدم؟ چرا داری این کار‌ها رو می‌کنی، چرا از من فرار می‌کنی؟"

یونگی جملاتش رو پشت هم بیان کرد و فاصله بینشون رو به دو قدم رسوند.

جونگ‌کیونگ چنگی بین موهاش زد و با نفسی تحلیل رفته گفت:"من خیلی کار دارم، باید برم."

"می‌دونم که خیلی کار داری! من هم درجریان کارهات بذار. ما با هم..."

"ما با هم چی؟ با هم خوابیدیم؟"

جونگ‌کیونگ بدون مکث گفت و یونگی خیره نگاهش کرد.

"آره این کار رو هم کردیم ولی فکر کردم که یک سری احساسات..."

"آره احساساتی هم شکل گرفت و...خب؟"

جونگ‌کیونگ دوباره بین حرف‌های یونگی پرید و یونگی کفری گفت:"دو دقیقه دهنت رو می‌بندی؟"

Blue Side [KookV]Where stories live. Discover now