Part1

8.4K 1K 674
                                    

"و با اجازه‌ای که الهه ماه در اختیار من قرار داده، شما دو نفر رو همسر یکدیگر اعلام می‌کنم؛ می‌تونید هم رو ببوسید."

صدای جیغ و دست زدن توی کلیسا پیچید و اُمگا با هیجان به آلفا خیره شد.

آلفا نگاهش جایی به کفش‌ها و دست‌های قفل شده‌‌اشون بود.

لب پایینش رو بین دندون‌هاش کشید و گزید.

آلفا نفس سنگینی کشید و سر بلند کرد.

به چشم‌های خرمایی‌رنگ اُمگا نگاه کرد و با یک قدم فاصله بینشون پر کرد.

اُمگا متقابلا دست‌هاش رو روی سینه آلفا گذاشت و زمانی که لب‌های مرد بزرگ‌تر روی پیشونیش نشست، چشم‌هاش رو بست و لبخند عمیقی زد.

آلفا لب‌هاش رو چند ثانیه‌‌ای توی اون نقطه نگه داشت، کمی بعد عقب کشید و به چهره خوش‌حال اُمگا نگاه کرد.

اُمگایی که از امروز به بعد یک جئون بود.

همسرش بود.

همسری که هیچ‌کدوم از انتظاراتش رو برخوردار نبود.

کیم تهیونگ فرزندِ رئیس پک کیم‌ها حالا همسر پسرِ رئیس جمهور بود.

فرمانده ارتش جئون جونگ‌کوک.

سایه قدرت آلفا باعث می‌شد که اُمگا احساس امنیت کنه.

این‌که بین خواهر و برادر‌های بتا و اُمگاش اون انتخاب شده بود تا همسر فرمانده باشه قطعا یک امتیاز بود، درسته؟

یک امتیاز؟ شاید هم یک رها شدن و دور انداخته شدن به خاطر فرزند معشوقه بودن.

اون فرزند معشوقه‌ی پدرش بود و این رو می‌دونست که حتی پدرش هم علاقه‌ای به اون نداشت.

سربرگردوند و به بقیه نگاه کرد.

خانواده همسرش مهربون به نظر می‌رسیدند.

رئیس جمهور و اُمگای لونا کنارش، با لبخند‌های پررنگی که به لب داشتند واقعا بوی خانواده می‌دادند.

اون دونفر واقعا با محبت به نظر می‌رسیدند درست برعکسِ آلفا.

جونگ‌کوک اصلا این‌طور نبود و شاید آلفا کمی به زمان نیاز داشت.

اون‌ها فقط یک بار هم رو دیدند و توی همون یک‌بار قرار ازدواجشون گذاشته شد.

شاید این ازدواج صوری و سیاسی به نظر می‌رسید، اما تهیونگ این پیوند رو دوست داشت.

اُمگایی که فقط با یک بار دیدن اون آلفای قدرتمند، احساس‌های جدیدی درونش شکل گرفته بود.

آلفا با ذهنی مشوش و عصبی مردمک چشم‌هاش در گردش بود.

تحمل اون فضا رو نداشت.

Blue Side [KookV]Where stories live. Discover now