پارت45_دومین بار

251 59 11
                                    

نفس عمیقی کشید، چشمای تیله ای خمارش رو نگاه کرد.

چشماش معصوم بودن، ولی وقتی اونطوری خمار شده بهش نگاه می کرد، دیگه از اون معصومیت خبری نبود.

بین بوسه ی آرومشون لب زد.

جیمین : خوشحالم که تهیونگ ترجیح داد خودش تتها مشکلش رو با هوسوک حل کنه.

جونگکوک چشمهاش رو بست و جیمین رو به خودش نزدیک تر کرد.

جونگکوک : هوووم

جیمین خندید و بوسه اشون رو شکست و عقب کشید.

چشمهای جونگکوک آروم باز شد و به دنبال دلیل عقب کشیدن جیمین، نگاهش کرد.

جیمین غلتی زد و از تخت پایین رفت.

جونگکوک : برگرد بیبی، کجا میری؟

جیمین لبخندی زد و با عشوه ای عقب عقب رفت

جونگکوک به روی شیطون جیمین خندید و ابروهاش رو بالا انداخت، شناختشون به همدیگه، به آرومی پیش میرفت. با هر مکالمه ی پشت تلفن... با هر تلاش برای خالی کردن و مَچ کردن
وقتشون برای دیدن همدیگه، داشتن آروم با اخلاق هم بیشتر آشنا میشدن.

جونگکوک معمولا آروم بود و جیمین انرژی بیشتری داشت.

اما جونگکوک با هر صبح بخیری که میشنید اون انرژی لازم رو میگرفت... جیمین داشت عادتش میداد تا صبح ها با صدای اون از خواب بیدار شه.

هر روز صبح بعد از برگشتن از کلاب بیدارش میکرد و روز برای جونگکوک شروع میشد و خواب و استراحت برای جیمین.

جیمین دستش رو به سمت کمربندش برد و بازش کرد، چشم های جونگکوک به پایین کشیده شد، جیمین پیراهنش رو از شلوارش بیرون کشید، دکمه هاش رو در حالی باز کرد که چند قدم دیگه از تخت دورتر شد و به کاناپه کنار پنجره رسید.

جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و به بغل، روی آرنجش تکیه کرد و با ژستی که انگار راضی از چیزی‌ که میبینه، هست اون هم، دستش رو به سمت دکمه های پیرهنش برد و بازشون کرد.

جیمین پوزخندی زد، جونگکوک داشت سعی میکرد دلبریهاش رو جواب بده، با نگاهش.. با حرکاتش... و زبونی که گاه و بیگاه به لپش فشار میاورد، این صحنه، جذابیت جونگکوک رو به سقف رسونده بود.

دکمه های باز، پیرهن باز، پوست خوش رنگش موهای لخت و مشکیش و چشمای خمار و کشیده اش... انگار خدا اونو از روی آرزوهای جیمین کپی کرده باشه.

همچنین، براش جالب بود، چطور مردی که تا همین چند ساعت پیش باهاش تماس گرفته بود و ازش خواهش کرده بود یه فکری به حال تهیونگ و هوسوک کنه و تقریباً عصبانی بود و صداش کمی بالا رفته بود، الان اونجوری با خونسردی دکمه های پیرهنش رو باز میکنه....

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Where stories live. Discover now