یه ضربه ملایم به سرش خورد.
دوباره.نفسش رو گیج بیرون داد که از ته چاه صدایی شنید.
__: بیدارشو دیگه، مگه دستم به هوسوک نرسه... مگ.....
بوق
بوق
بوق
گوشهاش فقط این صدا رو میشنید.
به سختی لبهای خشکش رو کمی خیس کردژاک : نکن موچی....
ضربه ها تموم شدن ژاک پوزخندی زد
جیمین : موچی.... ها؟ میخوای با من دربیافتی. اره؟
ژاک : بگو چرا اول صبحی انقد خشنی تا منم اونی که میخوای رو بهت بدم
جیمین : ساعت سه عصرِ، من امشب مرخصی ام دارم میرم...
ژاک : پیش جونگکوک، بهش بدم
حرف جیمین با این حرف قطع شده بود، و جوری که ژاک صداشو تغییر داده بود و با حرص اینو گفته بود، یه جورایی برای جیمین خنده دار بود.
جیمین : هه؟ فک کردی اگه حقیقتم داشت، از حرفت ناراحت میشدم؟ میدونی بعد از چند سال بالاخره تمومش کردم؟
ژاک قَلتی توی تخت زد، جیمین روی کنسول آرایشی نشسته بود و از کرم های ژاک استفاده میکرد
ژاک : هفت سال ...
جیمین از آیینه نگاهی به ژاک کرد، چند ثانیه نگاهش ادامه داشت که ژاک روی تخت نشست.
ژاک : هوسوک
جیمین در کرم رو بست و گفت
جیمین : انگار کون و دیک من، مسئله ی خیلی جالبی هست براتون که انقدر راجع بهش، باهم حرف میزنین
ژاک : من پرسیدم... باید میدونستم واسه پارتنرای قبلیت هم از این دیوونه بازیا درآوردی یا نه.
جیمین چرخید، کرم رو روی تخت، به سمت ژاک انداخت و از کنسول دور شد.
جیمین : خب؟ حالا فهمیدی؟ چی شد؟ مشکلاتت حل شد؟
ژاک به کرم نگاهی کرد و برش داشت...
جیمین : به جوآن بگو سه تا ازش رو برام بخره و بفرسته
ژاک : به جونگکوک گفتی؟ بعدش هم، اینجا بهترین کرم های مراقبت پوستی رو دارین، سه تا از اینو میخوای چیکار؟
جیمین ایستاد، در کمد لباس های ژاک رو باز کرد.
جیمین : این به پوستم میسازه، روابط گذشته من ربطی به جونگکوک ندارن، مال اونم ربطی به من نداره، اینو میپوشی...
ژاک سریع از تخت پایین اومد وبه سمت جیمین رفت و از پشت اونو توی بغلش قفل کرد.
جیمین : آه... عوضی ترسوندیم ،چت میشه یهو، ها؟ چیزی زدی؟
ژاک : انقدر عبوس نباش جیم، شما کره ای ها چتونه؟ اون از دیشب، تو دستشویی یه دختره میخواست بزنتم، اینم از شماها... نکنه از من بدتون میاد! ها؟میخواید برم؟
![](https://img.wattpad.com/cover/318458068-288-k655967.jpg)
YOU ARE READING
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Fanfiction안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...