پارت43_فویوکو ،پرده اول

206 64 27
                                    

یه ضربه ملایم به سرش خورد.
دوباره.

نفسش رو گیج بیرون داد که از ته چاه صدایی شنید.

__: بیدارشو دیگه، مگه دستم به هوسوک نرسه... مگ.....

بوق
بوق
بوق
گوشهاش فقط این صدا رو میشنید.
به سختی لبهای خشکش رو کمی خیس کرد

ژاک : نکن موچی....

ضربه ها تموم شدن ژاک پوزخندی زد

جیمین : موچی.... ها؟ میخوای با من دربیافتی. اره؟

ژاک : بگو چرا اول صبحی انقد خشنی تا منم اونی که میخوای رو بهت بدم

جیمین : ساعت سه عصرِ، من امشب مرخصی ام دارم میرم...

ژاک : پیش جونگکوک، بهش بدم

حرف جیمین با این حرف قطع شده بود، و جوری که ژاک صداشو تغییر داده بود و با حرص اینو گفته بود، یه جورایی برای جیمین خنده دار بود.

جیمین : هه؟ فک کردی اگه حقیقتم داشت، از حرفت ناراحت میشدم؟ میدونی بعد از چند سال بالاخره تمومش کردم؟

ژاک قَلتی توی تخت زد، جیمین روی کنسول آرایشی نشسته بود و از کرم های ژاک استفاده میکرد

ژاک : هفت سال ...

جیمین از آیینه نگاهی به ژاک کرد، چند ثانیه نگاهش ادامه داشت که ژاک روی تخت نشست.

ژاک : هوسوک

جیمین در کرم رو بست و گفت

جیمین : انگار کون و دیک من، مسئله ی خیلی جالبی هست براتون که انقدر راجع بهش، باهم حرف میزنین

ژاک : من پرسیدم... باید میدونستم واسه پارتنرای قبلیت هم از این دیوونه بازیا درآوردی یا نه.

جیمین چرخید، کرم رو روی تخت، به سمت ژاک انداخت و از کنسول دور شد.

جیمین : خب؟ حالا فهمیدی؟ چی شد؟ مشکلاتت حل شد؟

ژاک به کرم نگاهی کرد و برش داشت...

جیمین : به جوآن بگو سه تا ازش رو برام بخره و بفرسته

ژاک : به جونگکوک گفتی؟ بعدش هم، اینجا بهترین کرم های مراقبت پوستی رو دارین، سه تا از اینو میخوای چیکار؟

جیمین ایستاد، در کمد لباس های ژاک رو باز کرد.

جیمین : این به پوستم میسازه، روابط گذشته من ربطی به جونگکوک ندارن، مال اونم ربطی به من نداره، اینو میپوشی...

ژاک سریع از تخت پایین اومد وبه سمت جیمین رفت و از پشت اونو توی بغلش قفل کرد.

جیمین : آه... عوضی ترسوندیم ،چت میشه یهو، ها؟ چیزی زدی؟

ژاک : انقدر عبوس نباش جیم، شما کره ای ها چتونه؟ اون از دیشب، تو دستشویی یه دختره میخواست بزنتم، اینم از شماها... نکنه از من بدتون میاد! ها؟میخواید برم؟

anajo 안아줘  (آ.ناجو) Where stories live. Discover now