پارت 10- آخرین ساعات در فرانسه

313 81 8
                                    

بعد از گذشت نیم ساعت ژاک رو به جیمین که روی صندلی لش کرده بود گفت :

ژاک : بیا بریم زیر زمین هنوز چند ساعت وقت داریم تا رفتنت، نه؟ هدیه کریسمسم رو بهت ندادم هنوز.

جیمین با همون لبخندی که نمیتونست از روی صورتش محوش کنه جواب داد.

جیمین: اره بریم، میخوام ببینم اونجا رو، امیدوارم امسال هم یکی از اون خوباش رو برام نگه داشته باشی ژاک.

سر خوش و خنده کنان به طرف زیر زمین عمارت رفتن.
زیر زمینی که با ورود بهش بوی تخمیر انگور و عطر ناب ترین شراب ها به مشام میخورد و بشکه های بزرگ شراب انگور، چشم نوازی میکردن.
بعد از گذشتن از راهرویی که دو طرفش انبار شراب بود به اتاقی رسیدن که برای جیمین تنها جای لذت بخش بوردو بود ، جایی که طی چند سال پدرش تمام رموز تقطیر و عمل آوری ناب ترین شراب های فرانسه رو مو به مو بهش آموزش داده بود، جايي که میتونست خودش رو مدت ها سرگرم کنه.
علاقش به بوی شراب باعث شده بود توی این اتاق
به گنجینه های زیادی دست پیدا کنه پدرش بهش اجازه داده بود با آزمون و خطا بهترین نوشیدنی های الکلی و بهترین شراب ها رو عمل بیاره
اسم اتاق رو اتاق گنجینه گذاشته بودن و جیمین میتونست قسم بخوره به خاطر این اتاق حاضر هست اینجا توی بوردو زندگی کنه و شغل مورد علاقش رو اینجا ادامه بده.

ژاک :به چی زل زدی جیم,میدونم داری لحظه شماری میکنی بری اون تو

همون لحظه در اتاق باز شد و جوآن با قیافه ای خنثی توی چهارچوب ظاهر شد.

جوآن: آه شما دو تا اینجا چیکار میکنید؟

ژاک:تو این موقع شب اینجا چ غلطی میکنی...؟

هیکل پسر بور و درشت اندامی که داشت دکمه های پیرهنش رو میبست پشت سر جوآن پیدا شد موهای بلوند و بلندش رو با دست پشت سرش جمع کرد و بست

پسر غریبه: عذر میخوام فکر نمی‌کردیم این وقت شب کسی این طرفا پیداش بشه

جیمین که هنوز تحت تاثیر ماری جوانا بود ریز خندید و زیر چشمی به اون دو نفر نگاه کرد

جیمین : جوآن عزیز ما برای خودش یه سرگرمی پیدا کرده، هووم مزاحمشون شدیم ژاک.

ژاک ناباورانه به جوآن و پسر بلوند نگاه میکرد و با تعجب رو به جیمین گفت:

ژاک :جوآن بهتره حواست به رفتارت باشه

مسیر نگاهش رو به سمت پسر بلوند تغییر داد و ادامه داد.

ژاک :اینجا جایی نیست که بتونی اینقدر بی پروا با پسری توی انبار شراب پدریت دیده شی، فراموش نکردی به چه دلیل پدر و مادر به پاریس فرستادنت؟میخوای همه اون چیزها دوباره تکرار شه؟

جوآن پوفی کشید و با صدای بلند جواب داد

جوآن :ژاک فقط خفه شو و از جلوی در کوفتی برو کنار

anajo 안아줘  (آ.ناجو) حيث تعيش القصص. اكتشف الآن