چشمهاش دو دو میکرد تا هیونگش رو توی شلوغی سالن فرودگاه ببینه، جیمین از دور دستهاش رو بالا آورده بود و با لبخند به سمتش میومد، هر جا رو نگاه میکرد، چشم های کشیده آسیایی رو میدید، دخترای مو مشکی و شیک پوش، پسرای مو مشکی، خبری از بلوندهای اروپایی نبود، البته نه اینکه اصلا بلوند یا چهره اروپایی نبینه ، جیمین در آغوش گرفتش و نفس عمیقی کشید
جیمین : خوشحالم به سلامت رسیدی
ژاک :جیم ، از دیدنت خوشحالم
دسستهاش رو دور کمر جیمین تنگ کرد و عطر موهاشو بو کشید
جیمین : بیا بریم خونه، حتما خسته ای
ژاک : جیم اونقدر از دیدن این همه آسیایی، خوشحالم که دلم نمیخواد از فرودگاه بیرون برم
جیمین : نترس ژاک، اون بیرون بیشتر میبینی، اینجا، فرودگاه بینالمللی هست
ژاک لبخند رضایت بخشی زد و بعد از تحویل گرفتن چمدوناش، همراه جیمین از فرودگاه خارج شد
________ *****________
در خونه رو باز کرد و چراغ سالن رو روشن کرد، وارد خونه شد و پشت سرش تهیونگ وارد شد و در رو بست
جونگکوک : تو مگه دوست پسر نداری ته؟ چرا همش اینجایی
تهیونگ خودشو روی کاناپه انداخت
تهیونگ : کوک ،نگرانم ،فک میکنی جیمین ،چیزی به هوسوک گفته؟
جونگکوک آهی کشید و راه رفته به سمت اتاق خوابش رو برگشت
جونگکوک : فکر نمیکنم، بعید میدونم
تهیونگ : نگرانم ،امیدوار بودم امشب بتونم همه چیزو به هوسوک بگم، ولی از بعد از ظهر، فقط چند کلمه حرف زدیم
جونگکوک روی کاناپه نشست و دکمه های سر آستینش رو باز کرد
جونگکوک : بهتره در اولین فرصت باهاش حرف بزنی، بهت گفتم، قبل از اینکه با هم بخوابین، انجامش بدی
تهیونگ ساعت مچیش رو باز کرد و روی میز انداخت، کتش رو از تنش بیرون کشید و به کاناپه تکیه داد، چشمهاش رو بست و سرش رو تکیه داد
جونگکوک : همه چیز داره عوض میشه ته، بهم بگو تنها کسی نیستم که حسش میکنم
تهیونگ پوزخندی زد
تهیونگ : همه چیز؟ یادت رفته کجای بازی هستیم؟ اینکه تو دلباخته و من دلبسته شدم، اوضاع رو سخت تر هم میکنه
جونگکوک با تعلل دکمه های پيرهنش رو باز کرد
جونگکوک : میترسم، میترسم تهیونگ ، نباید جیمین رو میدیدم
تهیونگ :منم همینطور کوک، آه خدایا، عجب وضعی شده، اونقدری که از هوسوک و جیمین میترسم، از رزی و برادرش نه.
![](https://img.wattpad.com/cover/318458068-288-k655967.jpg)
YOU ARE READING
anajo 안아줘 (آ.ناجو)
Fanfiction안아줘 از کُرهای به فارسی مرا در آغوش بگیر کاپل اصلی _کوکمین ژانر: drama _romantic_a little comedy _smut__slice of life_ angst _________ * * * * * __________ اگر به خاطر نقصات و یا گذشته ای که حتی خودت توش مقصر نبودی، فکر کنی من نمیخوامت ، مسخرست.من...