Part 44

736 173 137
                                    

با باز شدن ناگهانی در دستش رو که برای در زدن بلند کرده بود تو هوا خشک شد

متعجب به یونگی که مشغول تلفنی حرف زدن با کسی بود نگاه کرد

وقتی که نگاه یونگی بهش خورد انگار که اون هم تعجب کرده باشه ابرویی بالا انداخت

دستش رو پایین اورد و ساکت به بحث یونگی با کسی که پشت خط بود گوش داد

_خب هوسوک شی نمیشه بندازینش یه وقته دیگه

*.....

_یعنی چی اخه...من الان چیکار کنم...نمیشه که خواهرمو تو خونه تنها ول کنم بیام

*.....

نفسش رو کلافه بیرون داد و گفت: گفتم بهتون که کسی نیست مراقب خواهرم باشه

بی حوصله به حرفهای هوسوک گوش داد و بعدش سریع گفت: خیلی خب یکاریش میکنم ولی ممنون میشم اگه دفعه بعد اول با منم هماهنگ کنید بعد یه روز برای اجرا مشخص ‌کنید

بعد بدون توجه به معذرت خواهی های هوسوک قطع کرد

جیمین: اممم...سلام

با صدای جیمین انگار تازه یادش اومد تمام‌مدت اون جلوش ایستاد بود

فکر میکرد بعد از اون رد کردنش و تحقیر کردن پسر دیگه این اطراف پیداش نشه
ولی خب انگار کنه تر از این حرفها بود

عصبی نگاهش کرد و گفت: چرا هی میای اینجا؟

جیمین هول زده قدمی عقب برداشت و گفت: همینجوری اومدم

یونگی چشمی چرخوند و بعد از بستن در خواست بی اهمیت بهش از اونجا بره که جیمین سریع استینش رو گرفت

یونگی سمتش برگشت و با لحن‌ تندی گفت: چیه؟

بدون اینکه نقشه یا ایده ای برای دوستی با یونگی داشته باشه اومده بود اینجا و انگار ایندفعه شانس باهاش یار بود و با اون تماس تلفنی و خب فهمیدن یکم از بحثشون یه ایده برای نزدیک شدن به یونگی پیدا کرده بود

اگه به خواهرش نزدیک میشد و خودش رو تو دلش جا میکرد کم کم میتونست توجه یونگی هم جلب کنه
و این فقط برای دوست شدن باهاش بود و نه چیز دیگه ای
خب حداقل روی منطقی وجودش این رو میخواست

جیمین لبهاش رو توی دهنش کشید و سعی کرد زیر نگاه منتظر و عصبی یونگی حرف بزنه: شنیدم که...خب...انگار میخوای بری جایی و کسی نیست مراقب خواهرت باشه...اگه بخوای من میتونم پیشش بمونم

و بعد لبخند مهربونی برای تاثیر گذاری بیشتر حرفش زد

یونگی چشمهاش رو ریز ‌کرد و صورتش رو نزدیک صورت جیمین برد که باعث شد گونه های جیمین از فاصله ی کمشون قرمز بشن و پایین کاپشن مشکیش رو توی مشتش بگیره

یونگی با لحن مشکوکی گفت: چرا میخوای همچین کاری کنی؟

جیمین معذب لبخندی زد و گفت: اههه خب من فقط دلم میخواد کمکت کنم

BAD BOYSWhere stories live. Discover now