Part 12

773 176 42
                                    

بیشتر چراغ های سالن خاموش شدن ولی این تاریکی با روشن شدن نورافکن های گوشه ی استیج زیاد طول نکشید

و بعد از اون سه نفر وارد استیج کوچک گوشه ی بار شدن

خبری از تهیونگ نبود و معلوم نبود کجا گم و گور شده بود

با بلند شدن صدای اهنگ نگاهشو به استیج داد و زیاد طول نکشید تا بین اون سه نفر با وجود نور کمی که به سختی صورت هاشون معلوم بود یونگی رو پیدا کنه

چون همیشه اونو با ژاکت و سوییشرت های خاکی و دسته دوم دیده بود دیدنش با یه پیراهن چهارخونه زرد و مشکی و لباسای تمیز براش جدید بود


جوریکه انگشتای استخونی و کشیدشو که همیشه تو جیب های بزرگ لباساش پنهون بود رو دور میکروفون پیچیده بود و هر از گاهی زبونشو روی لبهاش میکشید مثل یه جور تیک عصبی یا حتی وقتی که نزدیک به لبه های استیج خم میشد و دست دخترایی که اونجا بودن رو لمس سطحی میکرد براش عجیب بود

ولی عجیب تر ازون دقت خودش رو تک تک حرکات یونگی بود

اون اصولا به کسی جز تهیونگ و سوهی توجه خاصی نشون نمیداد

بهتر بود بیشتر از این بهش فکر نکنه چون اخرش هم به هیچ نتیجه ای نمیرسه و فقط گیج تر از قبل میشه

با صدایی نزدیک به گوشش شونه هاش کمی از شوک بالا پرید: جذابه مگه نه؟

یه قدم جلوتر رفت تا از تهیونگ فاصله بگیره و بعدش تو اون تاریکی به تهیونگی که چهرش با باریکه های ابی رنگ نور کمی معلوم بود چشم غره ای رفت

صدای اهنگ زیاد نبود ولی بازم مجبور بود بلندتر از حد عادی صحبت کنه تا صداش واضح به تهیونگ برسه

_چرا همیشه مثل جن ظاهر میشی

تهیونگ با همون نیشخندای رو مخش که انگار عضو جدا نشدنی از صورتش بود گفت: من مثل جن ظاهر نمیشم این تویی که همیشه تو هپروت سیر میکنی

دوباره نگاهشو به استیج داد و گفت: اینارو بیخیال...فکر نمیکردم جناب مین بتونه بخونه

تهیونگ: جناب مین کارای زیادی جز خوندن بلدن...اوه راستی اصن بحثو پیچوندی

_کدوم بحثو؟

تهیونگ: اینکه گفتم یونگی جذابه..موافق نیستی؟

_جذاب؟..اوه بیخیال از کی هر بدبخت بیچاره ای رو جذاب میبینی؟

تهیونگ: همین بدبخت بیچاره های که میبینی کلی دختر و پسر هستن که دلشون میخواد زیرش به فاک برن

جونگ کوک با تمسخر گفت: جدن؟!...این پسر خودش باید مراقب کونش باشه که تلبکاراش بفاکش ندن

***

اهی کشید و به بخاری که از دهنش بیرون اومده بود خیره شد

BAD BOYSWhere stories live. Discover now