خیلی دیر نرسیده بود خونه ولی قیافه نگران مامانش باعث عذاب وجدانش شده بود بخاطر اون هوسوک و داداشش دیرتر ازش ساعتی که به مامانش گفته بود رسیده بود
+من اومدم
=اصن میدونی چقد نگرانت شدم؟؟ اگ تا ده دقیقه نمیرسیدی یونگ و میفرستادم دنبالت
محکم بغلم کرده بود و اروم حرفاشو میزد اروم با خودم گفتم
'' اره اونم اومد''
با دیدن یونگی دهنمو بستم با تیشرت شلوار ورزشی سمت میز شام رفت
=منتظر تو بودیم.. بیا شام بخوریم
+میتونسین بدون من بخورین اوما نباید گشنه بمونی
_این مهمع که همه باهم غذا بخوریم مگر این ک بخای قانونای مامانمو از بین ببری
=نه نه یونگیا اینطوری نیست ما همیشه باهم شام میخوریم
بعد حرفش به زور کشوندم و جلوی یونگ نشوندم غذا هارو اوردن تو سکوت بدون باباش غذاشو میخورد.. ولی مامانم دست به غذاش نمیزد
+اوما؟؟ میش لطفا غذا بخوری؟؟
=ولی هنوز یون شیک نیومده..
+اه لطفا مطمئنم کیکی که برات درست کرده بودمم نخوردی بخور دیگ
با دیدن اصرارم غذاشو تا آخر خورد یونگ بعد تشکر ضعیفی سمت اتاقش رفت ایش.. فردا باید منو ببره...
+مرسی اوما
سمت اتاق یونگ رفتم بعد دو تقه رفتم تو سوالی نگام کرد بدون این که به رو خودم بیارم سمت روشوییش رفتم و مسواک زدم و برگشتم رو کاناپه نرمش لم دادم
_توروخدا تعارف نکن اتاق خودته.. مطمئنم اتاق خودتم دقیقا همینارو داره
+بیا بشین میخام باهات حرف بزنم
_هه فاز برت داشته؟ مگ هرزه ها جز ناله چیز دیگ عم میگن
هوووفففف
+مین یونگی بیا بتمرگ اینجا
بدون حرف دیگه ای نشست رو مبل جلوم
+حتما باید به زبون حیوونا بات حرف زد؟
_حیوونی مگ؟
+بخاطر تو زبونشونو یاد گرفتم.. حواسمو پرت نکن فردا باید ببریم مدرسه
_من نمیفهمم من تاکسی چیزیم؟؟؟ مگ خودت ماشین نداری؟؟؟؟ پس اون لگن مسخره به چه دردی میخوره
+به بچع من توهین نمیکنیااا رفیقت ماشینمو برداشت برد
_دروغهای جدید؟؟؟ رفیقم کیه؟؟؟
+جئون جونگ کوک و داداشش ماشینمو بردن.. فردا برسونم
_میدونی که خرج داره
+میدونم یادت رفته؟؟ من کارم اینه نگران هزینش نباش..
با عجله اتاق و ترک کرد و سمت اتاق خودش رف تا بغضش جلو یونگی نشکنه در و محکم بست پشتش نشست.. زانوهاشو بغل کرد سرشو گذاشت روشون اروم اشک میریخت بخاطر نزدیکی اتاقاشون سعی میکرد صداشو خفه کنه
مگ تقصیر اون بود که پول نداشتن... مگ تقصیر اون بود که برای خرجش باید با هرکسی میخابید و کارای پارع وقت میکرد مگ تقصیر اون بود که مامانش مریض افتاده بود گوشه خونه.. یعنی مین یون شیک نمیتونس زودتر پسر و زنشو پیدا کنه؟؟ نمیتونس زودتر نجاتشون بده؟؟ که الان زخم زبونای یونگ و تحمل نکنه.. اون چمیدونس مشتری که بیشترین پولو بهش میده داداششه.. چمیدونس کراشش داداششه.. از کجا باید میدونس...چمیدونس قراره از زیر خاب بقیه یهو تبدیل شه به پارک جیمینی که پسر مین بزرگه.. اخه چرا اون.. اگ یونگی جاش بود.میتونس درک کنه نه؟؟ دیوونه شدی؟؟ اون برا چی باید جای تو باشه... اون مامانش معشوقه یه مرد بزرگ نبوده یونگی یه بچه حرومزاده نیست که برای خرجش مجبور به تن فروشی بشه... هق هقاش اونقد بلند شده بود که مادرش از پشت در صداش میکرد و التماس برای باز کردن در میکرد
YOU ARE READING
••Watch your back••
Fanfiction.... ویکتور پسر معمولی ک با پسر وزیر امورخارجه دوسته و ناخواسته وارد بازی کثیفی میشه که فقط خودش میتونه به داد خودش برسه شایدم اون... #daddy
