=همه چیو نوشتین؟؟ از دو هفته دیگ امتحاناتون شروع میشه
همه*ااااههههههه نننهههههه اااققاااا*
=😂 نکنه فکر میکنین من خیلی دوست دارم وقتمو بزارم برا شماها سوال بنویسم؟؟ ب هرحال.. یااا هان سوجون بیدار شو
ااهع سوجونا اروم با دسم بشگونش گرفتم
+هان سوجون بیدار شو وگرنه میکشمت
_هوم؟
=هان سووجوونن اایییشش یکی این پسره رو جمع کنه
+~اااهه الان به فاکمون میدی اگ بلند نشی شب نمیزارم بکنیم~
_هان سوجون حاضر
با تعجب و منگی ب من و بقیه نگا میکرد
_چیه؟
=سلام قربان داشدم میگفتم قراره سال دیگم مهمون من باشی
_مرسی زحمت نمیدم
=ااهه فردا میبینمتون بچه ها زنگای دیگ شیطونی نکنین
همه*بببللههه*
_ویکتور
+قرار بود سر کلاس نخوابی
_متاسفم من کل شب با تو حرف میزدم بعدشم با بابام دعوام شد وی یه بوس ازون لبای خوشگلت به ددی بدی هوم؟؟
*اااااوووومووووووووچچچچچچ*
+تو ددی من نیسی هان سوجون
%هی هان سوجون با ما میای بریم سلف
بدون این ک حتی ب خودش زحمت بده نگاشون کنه با دستش بهشون گفت برن کنار
+ بیا بریم سلف
_نه تو ب من قول دادی
+من گشنمه سوجونآآ
_اونجا سیر میشی
......
⛔⛔⛔⛔
+ااااااااهههههههه سوجون.. نن... هااااااههههه
گردنمو گرف سعی کرد قوص کمرمو ازینم بیشتر کنه
_چطوریه که همیشه مثل دفعه اولت تنگی لعنتی
+ااااااممممممم ااااااییییییی وحشی اروم تر.
_دهنتو...
با صدای در انباری انگار زمان برامون وایساد هنوز ب خودم نیومده بودم. دوباره کوبیده شدم ب دیوار رو به رومون کمد بود پس اون مزاحم خر نمیتونس مارو ببینه البته اگ ی خورده بیاد جلو....
ااهه این چرا اینقد خودشو داره ب من فشار میده کم تومه؟؟
+~یاا هان سوجون~اااامممممممم
دسشو محکم گذاشت رو دهنم تند تند به ضربه زدن داخلم ادامه داد
^از دست این بچه ها باید در این خراب شده قفل بشه من نمیفهمم چرا میان خودشونو اینجا خالی میکنن.
ESTÁS LEYENDO
••Watch your back••
Fanfiction.... ویکتور پسر معمولی ک با پسر وزیر امورخارجه دوسته و ناخواسته وارد بازی کثیفی میشه که فقط خودش میتونه به داد خودش برسه شایدم اون... #daddy
