+سوجونا بلند نمیشی؟؟ باید منو ببری سرکار... سوجون... هان سوجون.... پس خودم میرم
اروم رفتم پایین امروز تعطیل بود ینی کجا رفتن؟؟ با دیدن نامه روی یخچال با خوشحالی برش داشتم میدونتم بدون خبر جایی نمیرن
(پسر کوچولوی مامانش منو و سوجی میریم بیرون مراقب خودت و سوجون باش صبحونتونم گذاشتیم توی ماکروفر نگران چیزی نباش سرکار خوب غذاتو بخور شبم باهم میریم بیرون دوست داریم پسر کوچولومون)
_چیو داری با این ذوق و لبخند میخونی هان؟
+هان؟؟ هیچی هیچی^-^
_هی ته ته مامانش نظرت چیه صبونمونو بخوریم زودتر بریم؟؟
+جایی کار داری؟؟؟؟؟؟
_اوهوم یه جلسس
+بیا مامانم برات صبونه مخصوص درست کرده عزیز کردشون.. چه جلسه ای؟
_اوومم واقعا خوشمزس.. اممم یه سوال ازت دارم
+هوم؟؟
_با اطمینان و فکر جوابمو بده
+اینطوری بم زل نزن بگو ببینم چی میخوای
_فقط من میدونم که تو چیکار میکردی درسته؟؟
+میکردی چیه سوجون من فقط یک سال این کارو کردم
_به هرحال این خیلی مهمه.. الان.. برای من
+اصلن معلوم هست چت شده؟؟ چند وقته خیلی از من ازین سوالا میپرسیاا میگی چیشده یا....
*تق تق.. خانم کیم
_منتظر کسی بودی؟؟
+شنیدی ک گف خانم کیم... بله؟؟ کیه؟؟؟
از چشمی نگاه کردم ولی خب نمیشناختم این درسه ک درو باز کنم؟؟ اهه یونا کجایی
+ بفرمایید
*اوه شما باید کیم تهیونگ باشین
+بله و شما؟
*جکسون لی جکسون من روی کار خانوم کیم نظارت میکنم
این بچه چیه ک روی کار مامان من نظارت میکنه؟؟؟ ب هرحال..چرا اینجاس؟؟ این همه ادم کله گنده دورش چیکا میکنن
+خب من.. چ کمکی...
_میتونم بیام تو؟؟؟
+نه راسش من مهمون دارم
_من ازت بزرگ ترم و این خیلی بی ادبیه..
اههه شبیه پیرمردا حرف میزنه
+متاسفم
=تهیونگ؟؟؟ تموم نشد؟؟؟
اول صداش بعدشم خود سوجون کنارم اومد
_اوو سوجونا خوشالم میبینمت
=چرا دو ساعته دوس پسرمو دم در نگهداشتی؟؟؟
همینطور ک دسشو میزاش رو شونم گف با فشار منو چسبوند ب خودش
چش شده؟ احساس خطر میکنه؟؟
_انگار مادر دوست پسرت برای پدر جیهوپ کار میکنه و میدونی ک من...
=برو سر اصل مطلب ما کار داریم
_درسه یه پرونده گم شده و اون کیم سوجی بود ک روش کار میکرد
+چ.. چی ؟؟؟؟
ینی واقعا یکی از پرونده های گروه جانگ و گم کرده؟؟؟؟
=ولی من فکر. میکنم داری براش پاپوش درست میکنی
_تو نمیتونی از قدرتت استفاده کنی ک توی مسائل گروه جانگ دخالت کنی شاید من نه ولی جیهوپ قدرتش خیلی بیشتر از توعه
=و جئون قدرتش بیشتر از همتونه پس مراقب باش با کی چجوری حرف میزنی
در و محکم کوبید تو صورتش...
+سوجون...
=چیزی نیس براش دارن پاپوش درست میکنن درست میشه
اونقد ذهنم درگیر سوجی بود ک اصلن به این فکر نکردم جیهوپ و جئون کین که اینقد قدرتشون زیاده... ولی ای کاش میکردم..
*******
*******
=مراقب خودت باش به مامانتم فکر نکن من سعی میکنم درسش کنم
+مرسی سوجونا
=کجا کجا بوس من چیشد
پسره دیوونه
لبامو گذاشتم روی لباش اومدم عقب بکشم که سرمو نگهداشت
+اااممممم سوجونا
=مراقب خودت باش دوست دارم
+منم دوست دارم
وارد کارگاه تتو زنی شدم
_تهیونگاااا تو برگشتیییی
+چطوری هیونگ
_عالی بیا بشین یه نفر اومده بود میگفت فقط میخواد تو براش تتو بزنی
+چی؟؟ من؟؟؟
_انگاری ک ب گوشش رسوندن از تو فقط برای ادمای بزرگ استفاده میکنیم اونم کل این ماه ک تو نبودی هرروز میومد.. مطمئنم تا نیم ساعت دیگ میاد بشین ی خورده استراحت کن
+نمیخواد میخوام کار کنم دلم براش تنگ شده
_خودت نمیخوای تتو بزنی؟؟
+نه میدونی ک یونا و سوجی اصلن دوس ندارن
%پارک سئوجون کجایییی بیا من فک کنم باز گند زدم
_اهه تو واقعا باید برگردی اینا دارن منو دیوونه میکنن
بعد از رفتن سئوجون نشستم رو به روی در تا ببینم اینی ک یه ماه منتظر من بوده دقیقا کیه..
نیم ساعتم شد.. یک ساعت.. ولی هنوز کسی نیومده
********
*****
**
قسمتی از پارت بعد...
*تو کیم تهیونگی درست نمیگم؟؟؟
+خودمم
*خوبه همینو میخواسم میخام اجارت کنم
+اجارم کنی؟؟؟ حرفت خیلی بیشعورانست
*خدا میدونه تو ذهن کثیف تو چی میگذره تو کار تتو میکنی و من میخوام برای یه ماه ک اینجا معطل تو بودم تورو اجاره کنم تا برام تتو بزنی
+و اگ قبول نکنم؟؟
*یادم نمیاد نظر خواسته باشم...
*******
ی خورده کامنت حداقل=)
YOU ARE READING
••Watch your back••
Fanfiction.... ویکتور پسر معمولی ک با پسر وزیر امورخارجه دوسته و ناخواسته وارد بازی کثیفی میشه که فقط خودش میتونه به داد خودش برسه شایدم اون... #daddy
