Part 11

317 44 1
                                        

سوار موتور یونگی شدم و بدون درنگ راه افتاد با سرعت بالایی تو خیابونا حرکت میکرد تا زودتر از شرم راحت شه

_گفته بودم این عطر مسخره رو نزن

+عطر باباته

_برا همین میگم نزن به شدت حال بهم زنه

دیگ حرفی نزدیم تا موقعی که برسیم با ضرب جلوی عمارت نگهداشت قبل این ک بخاد پرتم کنه پایین خودم پیاده شدم و سمت عمارت رفتم اونم پشتم راه افتاد

با ورودمون اقای مین و مامانم با ترس نگاهمون کردن

=اوه جیمین‌ا واقعا فک. کردم یونگی نمیخاد به حرفم گوش کنه..

*اینطوری نیست یونگی واقعا پسر مهربون و با محبتیه

یونگی بدون توجه ای به تعریف مامانم رفت سمت اتاقش

=لازم نیست ازش تعریف کنی خودشم میدونه چه اخلاق و رفتار گوهی داره

*این حرف و نزن یونگی هنوز نتونسته کنار بیاد و ما.. من و جیمین اینو درک. میکنیم و.....

با صدای پیام حواسمو دادم به گوشیم

Fucking cat
بیا اینجا جوجه

هوووفففف

+اگ با من کاری ندارین من استراحت کنم

=اوه حتما متاسفم اینجا نگهت داشتیم خوب استراحت کن

اول رفتم اتاق خودم لباسم و عوض کردم و از یه عطر دیگ به لباسم زدم تا دوباره غر نزنه و اروم سمت اتاقش رفتم بدون در زدن رفتن تو با یه باکسر لم داده بود رو تختش با دیدنم چند ضربه به لای پاش زد.. وقتی مامانت نامادری یه گربه فاکی بشه توعم باید اینارو تحمل کنی بین پاهاش نشستم و منتظر بهش نگا کردم

_سر به سر چان گذاشتی

+نزاشتم

_من پرستار بچم که هروقت تو دردسر میفتی باید سوپرمن شم نجاتت بدم؟

+خب نده

_جواب بابامو تو میدی؟

+این دیگ مشکل توعه

_شروع کن

کوتاه گف و ساق دستشو گذاشت رو چشاش باکسرشو دراوردم و با دستم چندبار دیکشو پمپ کردم

_عجله کن

سریع دیکشو داخل دهنم کردم و با دهنم پمپش کردم با دستم بیضه هاشو میمالوندم که دوباره حرف نزنه دستش که داخل موهام شد وایسادم و بهش نگاهی کردم

_بیا ثبتش کنیم

میخاسم سرمو بلند کنم ولی با دستش بیشتر دیکشو فرو کرد تو دهنم چشمامو بستم و محکم فشارشون دادم ناخونای دستم و داخل رونش کردم ولی هیچ تاثیری رو کارش نداشت و اون عکسشو کرد دستشو برداشت و با '' ادامه بده '' دوباره چشمامشو بست با سرعت بیشتری کارمو تکرار کردم بعد چنددقیقه تودهنم ارضا شد و ناله مردونش تو اتاق پخش شد تا خواسم سرمو بلند کنم با دستش دوباره برگزدوندم جای اولم

••Watch your back••Where stories live. Discover now