Part 17

153 34 13
                                    

چند روز گذشته بود و کستیل هنوز از اتاقش بیرون نیومده بود. احساس بدی داشت. قسمتی از وجودش ازش دزدیده شده بود و دیگه غیرقابل بازگشت بود. گریسش در گریس فرشته دیگری سوخته بود و دیگه نمیتونست برش گردونه‌.

الان به یک انسان بدون روح تبدیل شده بود. سوسوی کم جون گریس باقی مونده درون پوسته‌اش رو حس میکرد. دستش رو روی قلبش گذاشت و سعی کرد چیز بیشتری پیدا کنه. اما درونش تهی بود.

کسی به در اتاقش زد.
–کس؟ میتونم بیام داخل؟
دین بود. کستیل این چندروز با هیچکس صحبت نکرده بود. احساس شکستگی میکرد.

–بیخیال کس... میدونم... میدونم که چقدر برات سخته. اما باید بیای بیرون و باهام حرف بزنی مرد. تنهایی همه چیز رو به دوش نکش. میدونی که ما بخاطر تو اینجاییم.

کستیل چیزی نگفت. تمرکزش رو روی باقی مونده گریسش گذاشت.
دین منتظر پشت در ایستاده بود. چندبار دیگه کستیل رو صدا زد و وقتی جوابی نگرفت، با کلافگی دستشو روی صورتش کشید. اوضاع خوب نبود.

به طرف سالن اصلی رفت. سم پشت میز جنگ نشسته بود و با اخم به صفحات کتاب خیره شده بود.
–چیزی پیدا کردی؟
دین آبجویی از روی میز برداشت و درشو باز کرد.

سم سری تکون داد.
–هیچی‌‌. این کتابا هیچ چیزی راجع به فرشته ها نداره. خود کس میگه گریسش سوخته. اگه باهامون حرف میزد بهتر میشد چیزی گیر آورد.

دین سرشو تکون داد و آبجوش رو سر کشید.
–میتونیم یه فرشته رو گیر بندازیم و گریسشو ازش بگیریم و به کس بدیم.

–این اتفاق نشدنیه.
صدای کستیل به گوش رسید. زیر چشماش سیاهی افتاده بود.

دین سریع برگشت و به پشت سرش نگاه کرد. پیراهن چارخونش کاملا اندازه کس بود. ته ریش کمرنگی روی صورتش مشخص و موهای مشکیش روی پیشونیش ریخته بود.

–حالت خوبه کس؟
سم با مهربونی پرسید و کستیل بدون جواب فقط بهش نگاه کرد.

–هر فرشته گریس مخصوص خودش رو داره. اگه از یه فرشته دیگه گریس بگیرم خیلی زود میسوزه و تموم میشه. گریس خودم از بین رفته. هیچ راه دیگه ای نداریم. من برای همیشه انسان فانی شدم.
صدای کستیل ناراحت و گرفته بود‌.

دین با ناراحتی دندون هاشو به هم فشار داد و شیشه آبجو رو روی لباش گذاشت.

–پس تو به گریس مخصوص خودت احتیاج داری. یعنی میتونیم از یه فرشته دیگه عین خودت گریس بگیریم و اون بهت میخوره؟
سم شمرده شمرده حرف زد.

–هیچ فرشته دیگه ای مثل من نیست. فقط یه کستیل هست. مثل تو که دین نیستی. ما همه متفاوتیم.
کستیل اخم کرد.

–نه نه گوش کنین. ما میتونیم گریس خود کستیل رو ازش بگیریم و دوباره بدیمش به کس.
سم جدی به دین و کس نگاه کرد.

⊹⊱The Evanescence⊰⊹(Complete)Where stories live. Discover now