جونگ کوک
هیبرید خرگوشتهیونگ
هیبرید گربهجیمین
انسان
طراح مدیونگی
انسان
گیتاریست (آهنگساز)نامجون
انسان
مهندس کامپیوترجین
انسان
آشپزجی هوپ
انسان
معلمهیبرید خرگوش کنار چشمه رو بروی پنج انسان نشست کمی گوش های بلند و سفیدش را خاروند و گفت:راستش نمیدونم چجوری بگم......من تازه به بلوغ رسیدم و.......ته هنوز نرسیده،من دوسش دارم.... میخوام جفتم باشه ولی ...نمیدونم چجوری بهش نشون بدم
جی هوپ خندید و گفت:پسر تو خیلی معصومی
جیمین:ووووی دلم میخواد لپاشو بکشم
یونگی با لحن سرد و اخطار آمیزش گفت: جیمینجین لبخندی زد و گفت:نگران نباش من بهت میگم هرچی نباشه من مخ یه مهندس کامپیوتر و زدم که هیچی جز وسایلش حالیش نمیشه
نامجون:یاااااا اینجوری هم نبود
خب من سمام
داستان فلاف و بدون سونامی و طوفانه
امیدوارم دوسش داشته باشید هرچند من اولین بارمه فلاف مینویسم 😅😅😅
اما تمام تلاشم و میکنم نظر و پیشنهاد پذیرفته است
YOU ARE READING
Kookv hybrid's village [ Completed ]
Fanfictionروستای هیبرید🍸 کاپل ها:کوکوی،یونمین ، نامجین ژانر: تخیلی هیبرید فلاف اسمات امپرگ کوکی رو به بقیه:من ته رو میخوام ولی اون خیلی معصومه اما من میخوام بوسش کنم لمسش مال خودم بکنمش دیگه نمیتونم صبر کنم نامجون:ما بهت کمک میکنیم وضعیت: پایان یافته