part 16

5.9K 936 281
                                    



ته وارد اتاق شد و دید کوکی داره اشکاش و پاک می‌کنه با دیدن ته لبخند شیرینی زد و گفت:غذات و تموم کردی؟

ته روی تخت کنار کوکی نشست و سرش و به نشونه تکذیب تکون داد
کوکی سرش و جلو برد و پیشونیش و بوسید
ته سرش و بالا آورد و بهش نگاه کرد
کوکی چشماش و بوسید و گفت:عاشقتم
ته سرش و پایین انداخت و ریز خندید
کوکی با خنده گفت:خنده داره خنده داره توله کوچولو
و شروع به قلقلک دادنش کرد ته روی تخت افتاد و با صدای بلند خندید
کوکی با عشق به کارش ادامه میداد تا بیشتر صدای زیباش و بشنوه
چند ثانیه بعد بی نفس کنار هم افتادن
کوکی دستش و تکیه گاه بدنش کرد و با دست دیگش شکم لخت ته رو که تیشرتش ازش کنار رفته بود و نوازش کرد و با لبخند بزرگی گفت:هفتاد روزه دیگه توله هامون به دنیا میان
(بارداری گربه 65 تا 69 روزه)

ته دست رو شکمش کشید و گفت:یعنی من ماما میشم؟.....باید بهشون شیر بدم؟......یعنی مال منن؟؟؟
میشه هیچوقت ولم نکنن؟؟؟ آخه من خیلی دوسشون دارم

کوکی ته رو تو بغلش گرفت و با صدایی که سعی کرد نلرزه گفت:آره زندگیم داری مامان میشی همون قدر که تو عاشقشونی اونا هم دوست دارن
ته:پس چرا مامان بابام ولم کردن؟
کوکی:اونا لیاقتت و نداشتن
ته: دوست دارم
بعد سریع سرش و تو گردن کوکی قایم کرد
کوکی خندید و دماغش و به گردن گربش کشید و گفت:منم عاشقتم

: بچه‌هاااااااا چیییییییییم یوووووووونگ نامجیییییییییین تهتههههههههههه کوکییییییییی

(ورود با شکوه جی هوپ و تبریک میگم😂😂😂😂)

همه با ترس به هال هجوم آوردن
جی هوپ با تیلدا توی هال وایساده بودن
هوبی دستای تیلدا رو محکم گرفته بود و لبخند بزرگی داشت وقتی دید همه جمع شدن دستاش و بالا برد و گفت:ما قراره با هم زندگی کنیییییم
همه به سمتش اومدن و بغلش کردن اما ته که خجالت می کشید عقب وایساد
تیلدا چند بار بو کشید و به سمت ته اومد و گفت:بارداری؟؟؟؟
(بویایی روباه خیلی قویه)

ته لبخند خجالت زده ای کرد و سرش و پایین انداخت
حواس جی هوپ هم جمع شد به سمت ته اومد و گفت: واقعا ته‌ته؟
ته سرش و آروم تکون داد
هوبی ذوق زده لپش و کشید و گفت: ووووییییی ته بارداره چقدر شیرین

تیلدا اخم کرد و دستاش و جلوی سینش قفل کرد و گفت:منم میخوام
جی هوپ لبخند کجی زد و گفت:حتما عزیزم امشب چطوره
تیلدا با فریاد گفت:یااا اونجوری نگاه نکن منحرف

هوبی خندید و تیلدا رو محکم بغل کرد و گفت: نمیتونم براش صبر کنم
نامجون پس سری محکمی بهش زد و گفت:هوووی مردک ما اینجا وایسادیما

جی هوب تیلدا رو ول کرد و رو به نامجون گفت:مگه من چیزی گفتم وقتی تو درباره به فاک دادن جین از یونگی نظر می پرسیدی
یونگی وارد بحث شد و گفت: بیشعور مگه تو خواب نبودی اون شب
هوبی با چهره شیرینش گفت:خواب بودم از صداتون بیدار شدم ولی دلم نیومد بلند شم چون بحثتون خیلی باحال بود

Kookv hybrid's village [ Completed ]Where stories live. Discover now