.19.

1K 215 72
                                    

- بچه ها! بالاخره تموم شد. اونا عاشقش شدن. طبق پیش بینی هایی که انجام دادن مردم هم قراره عاشقش بشن! یه بار دیگه گل کاشتیم.

لویی کلماتشو هیجان زده و تند تند میگه.

از قرار معلوم تاریخ پخش آهنگ چهار روز دیگه افتاده و هر کسی که جلو جلو اونو شنیده ازش کلی تعریف کرده. هشتگ وان دایرکشن ترند اول جهانی توییتر شده و احتمالا قراره تا چند روز همون بالا بمونه. از طرفی تامبلر و پینترست و اینستا هم پر از عکسای جدید شده و عکسای قدیمی هم داره برای بار هزارم ری پست میشه.

زین و لیام از جاشون بلند میشن تا به لویی برسن. لویی اینقدر هیجان داره که نمیتونه ثابت سرجاش وایسه.

- و باورتون نمیشه مسئول پخش وقتی آهنگو شنید تو چشماش اشک جمع شد! میفهمید؟؟ اگه من اونجا واینساده بودم گریه میکرد!

زین با ذوق حرفای لویی رو گوش میده و لیام به بالا پایین پریدنش میخنده.

لیام یه دستشو دور زین و اون یکی رو دور لویی میندازه و اونا رو محکم به خودش فشار میده.

- بهتون افتخار میکنم بچه ها. این فوق العادست که بعد این همه سال دوباره ترکوندیم.

نایل با یه قیافه ی حق به جانب وارد سالن میشه. یه دستش به کمرشه.

- ببینم این افتخار فقط شامل کسایی که بغلشون کردی میشه یا به ما فقیر فقرا هم یه گوشَش میرسه؟

لیام لبخند گنده ای میزنه و دستی که باهاش لویی رو گرفته یکم شل میکنه تا نایل بتونه اونجا زورچپون بشه.

- فقط شامل کسایی میشه که بغلشون کردم اما میتونی بیایی اینجا که تو رو هم بغل کنم.

نایل تقریبا به دو نزدیک میاد و اون چهار نفر وسط سالن خونه ی ویلاییشون یه گروپ هاگ چهار نفره تشکیل میدن.

- راستی لو، به بچه ها گفتی مسئول پخش...

هری بقیه ی جملشو میخوره و ساکت میشه. نمیشه زیاد سرزنشش کرد. اون عادت نداره همچین صحنه هایی رو ببینه. خیلی وقته که عادت نداره.

- عجب! مزاحم کاری شدم؟

زین آروم زمزمه میکنه: "میرم بیارمش." و از بین بازوهای بقیه در میاد تا سمت هری بره.

هری برای زین یه ابروشو بالا میندازه اما تا وقتی که دستای زین دورش قرار نگرفته نمیدونست اون میخواد چیکار کنه.

قد هری یکم بلندتره و زین به جای این که خودشو بالا بکشه، شونه های هری رو میگیره و پایین میکشتش تا بتونه درست حسابی بغلش کنه.

هری فقط به چند ثانیه زمان نیاز داره تا اونم متقابلا دستاشو دور زین بندازه و نگهش داره.

از اونجایی که دهن زین روی شونه ی هریه صداش یکم خفه به نظر میرسه.

- بعدا در مورد این حرف میزنیم که چه قدر دلمون برای این کارا تنگ شده بود. اما الان وقت یه گروپ هاگ وان دایرکشنیه.

زین دست هری رو میگیره و اونو دنبال خودش میکشونه تا پیش بقیه برن. هیچ کس به این توجهی نمیکنه که هری زیر لب غر میزنه: "گروپ هاگ وان دایرکشنی دیگه چه کوفتیه؟"

در عوض همدیگرو محکم بغل میکنن و از ته دل میخندن.

لویی دستشو روی موهای هری میکشه تا فرفری هاشو مرتب کنه.

- اینقدر حرف نزن هز. هممون میدونیم که چه قدر عاشق اینجور بغلایی.

و هری این یکی رو انکار نمیکنه.

نایل اولین کسیه که دایره ی کامل شدشون رو میشکنه و به آشپزخونه اشاره میکنه.

- حالا من میرم یه سری خوراکی بیارم تا کنار هم فیلم ببینیم، مثل قدیما. نظرتون چیه؟

همشون موافقت میکنن و نایلو به حال خودش میذارن تا بره خوراکی ها رو جمع کنه. هیچکس مخالف این نیست که نایل همیشه کارشو تو این یه مورد خیلی خوب بلده.

بعد از این که پاپ کرنا جلوشون قرار گرفت و چیپسا و پفکا هرکدوم تو کاسه های مخصوص خودش ریخته شد، به انتخاب لویی یکی از چندین و چند فیلمی که دارن رو پلی میکنن.

زین نور خونه رو کم میکنه و موقع برگشتن سمت کاناپه دقیقا تو بغل لیام میشینه.

دستای لیام بلافاصله نگهش میداره تا یه موقع نیفته و موهاشو آروم و بی صدا میبوسه.

شاید هیچکدومشون اینو به زبون نیوردن اما تو چند سال اخیر بهترین فیلمی بود که دیده بودن و این اصلا به موضوع فیلم ربطی نداشت.

یه جایی از وسطاش، لیام خم میشه و توی گوش زین میگه:
- کاش میشد همیشه همینجوری بمونیم.

زین دوتا پاپ کرن برمیداره. یکیشو خودش میخوره و اون یکی رو به لبای لیام میچسبونه.

- کی گفته نمیتونیم بمونیم؟

لیام خوراکی رو از دست زین میگیره و همینجوری که اونو میجوه به حرفی که زین زد فکر میکنه.

زین حرفای زیادی نمیزنه اما وقتی چیزی بگه معلومه قبلا روش فکر کرده.

لیام هوممم کوتاهی میگه و بیشتر به زین تکیه میده تا ادامه ی فیلمو ببینن.

Meant To BeWo Geschichten leben. Entdecke jetzt