.5.

1.1K 260 107
                                    

گیتارشو توی بغلش میگیره و چندتا از سیماشو به حرکت در میاره. اخم میکنه و مدادشو برمیداره. نتای جدیدو روی کاغذ مینویسه و همینجوری که دوباره آهنگو از اول مرور میکنه پاک کن پشت مدادو بین لباش میذاره.

حواسش هست که اشتباهی اونو جدا نکنه و نخوره.

خب در واقع... این یه دروغه.

یه بار بدون این که حواسش باشه پاک کن پشت مدادشو با دهن کند و بعدش مجبور شد تفش کنه. مزه ی افتضاحی داشت.

چندتا نت دیگه هم با گیتار میزنه و وقتی صدای مورد نظرش تولید میشه سرشو با رضایت تکون میده.

تغییراتو تا یادش نرفته سریع یادداشت میکنه.

زین چند وقتی هست که روی کاناپه ی بزرگ خونه نشسته و داره همین کارو تکرار میکنه. نوری که از پنجره میاد نشون میده نزدیکای ظهره ولی خبری از ناهار یا بقیه ی پسرا نیست.

صدای تق محکمی که از چند متریش میاد باعث میشه تقریبا از جاش بپره. با چشمای گرد شده به منبع صدا نگاه میکنه.

هری به دیوار تکیه داده و گلدون کوچیک روی میزو برداشته و یه بار محکم روی میز گذاشته. وقتی نگاه متعجب زینو میبینه پوزخند کوچیکی گوشه ی لبش میاد.

- چند بار باید صدات کنم تا بالاخره بهم محل بدی مالیک؟

زین چشماشو میگردونه و گیتارو از روی پاش کنار میذاره.

- اولا که حواسم نبود. دوما، تو چند وقته اونجا وایسادی و داری منو دید میزنی؟!

هری شونه هاشو بالا میندازه.

- تازه اومدم. باورت بشه یا نه من کارای مهمتری هم از نگاه کردن به تو دارم.

زین زیر لبی زمزمه میکنه "حتما همینطوره"

اول آشپزخونه و بعد جاهای دیگه ی سالن رو نگاه میکنه تا مطمئن بشه کس دیگه ای هم اونجا نیست.

- اگه دنبال لیام میگردی باید بگم بادیگاردتت فعلا خونه نیست. صبح با بچه ها رفت بیرون.

چرا هری همیشه باید رو اعصاب باشه؟ اون فقط داشت واسه خودش آهنگ مینوشت که یهو باید سر و کلش پیدا بشه و مود زینو حسابی خراب کنه.

- لیام بادیگارد من نیست!

هری آروم میخنده و تکیشو از دیوار برمیداره.

- آره؟ ولی اگه دیشب جلوی منو نگرفته بود...

- اگه دیشب جلوتو نگرفته بود میخواستی چیکار کنی؟ فوقش چندتا مشت میخوردی دیگه.

با بی خیالی مدادشو روی مبل میندازه و از جا بلند میشه. این مکالمه به قدر کافی هیجان انگیز نیست که بتونه زینو اونجا نگه داره و دیدن قیافه ی هری برای سه دقیقه ی متوالی از کافی هم کافی تره.

Meant To BeHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin