آه میکشه و سعی میکنه بدون اینکه دیده بشه دنبال یه آدم آشنا بگرده. اصلا کی قرار بود بیاد دنبالش؟ اونا هیچی بهش نگفته بودن.
همینجوری که چشمشو بین جمعیت میچرخونه، یه نفر توجهشو جلب میکنه.
قدش بلنده. کلاه لبه دار مشکی روی سرشه ولی موهای قهوه ای به هم ریختش از زیر کلاه معلومن. با وجود اینکه توی محیط فرودگاهن اونم یه عینک آفتابی زده که با بی قراری روی بینیش جا به جا میکنه.
به دیوار پشت سرش تکیه داده و یه سویشرت مشکی به کمرش بسته. لباسش هم آستین کوتاه و طوسیه.
زین با خودش فکر میکنه مدل های بیچاره باید کلی به ظاهرشون برسن تا یه همچین استایلی ازشون در بیاد اما اگه همین الان یه عکس یهویی از اون بگیری بی شک رو دست همشون میزنه و میتونه صفحه ی اول مجله چاپ بشه.
اون واقعا جذابه و زین به خودش تلنگر میزنه که قرار نیست تمام مدت بهش خیره بشه و تحسینش کنه.
لب های خشک شدشو با زبون تر میکنه و نفسشو با صدا بیرون میده.
"اعتماد به نفس داشته باش زین. تو خودتو نمیبینی وگرنه از همه ی کسایی که اینجان بهتری. حتی از اون."
با قدم های شمرده نزدیکش میشه. قبل صدا زدن اسمش آب دهانشو قورت میده تا مطمئن باشه صداش نمیگیره.
- لیام؟
همین یه کلمه باعث میشه لیام تعادلشو از دست بده و تقریبا بیوفته. سریع خودشو جمع و جور میکنه و به زین نگاه میکنه. همینطوری که تند تند سعی میکنه موهاشو زیر کلاه مرتب کنه با دست دیگش لباساشو صاف میکنه. که البته گره ی سویشرتش باز میشه و نزدیکه بیوفته زمین که با دست میگیرتش و دوباره میارتش بالا.
وقتی دوباره رو به روی زین قرار میگیره حالت صورتش جوریه که انگار یه مایل دوییده.
- اوه. زین. هی. یعنی... سلام. سلام زین.
زین پوزخند میزنه. آدمِ جلوی روش در عرض چند ثانیه از یه سوپرمدل به یه دلقک تمام عیار تبدیل شده بود.
- سلام لیام.
بعد چند ثانیه که اونجا وایسادن و به عقیده ی زین مثل منگلا به هم زل زدن، لیام دستشو جلوی دهنش میاره و صداشو صاف میکنه.
- بیا بریم سمت ماشین. توی پارکینگه.
زین سرشو تکون میده و پشت سر لیام راه میوفته.
دکمه ی آسانسور فرودگاه رو میزنن و توی صف منتظر میمونن.
چند ثانیه ای میگذره که نگاه لیامو روی خودش حس میکنه.
- کیفت سنگینه؟ میخوایی من بیارمش؟
دسته ی کیفو که روی شونش بود محکمتر میگیره و سرشو به دو طرف تکون میده.
- نه. ممنون.
YOU ARE READING
Meant To Be
General Fictionبعد از جدا شدن از وان دایرکشن زین همه ی ارتباطشو با گذشتش قطع میکنه. ولی هر کسی بالاخره باید به جایی که بهش تعلق داره برگرده. برای زین، این اتفاق تو سال 2026 افتاد. [Highest ranking: #1 - Zaynmalik] [Completed]
