18

1.5K 249 22
                                    

د.ا.د تهیونگ

جونگ کوک از در بیرون رفت و شروع کرد به راه رفتن

من و هوسوک هم پشتش راه میرفتیم

*جونگ کوک،یه وسیله‌ی نقلیه نداری که مجبور نباشیم راه بریم؟*

گفتم و وایستادم

هوسوک هم متوقف شد و کنارم وایستاد

جونگ کوک چرخید و به طرفم اومد

**تصمیم بهتری داری آقای تهیونگ؟**

گفت

وقتی که میدونو باختم سرمو انداختم پایین

سرشو آورد پایین و به چشمام نگاه کرد و پوزخند زد

**منم همین فکرو میکردم...بیاین من یه ایده‌ی‌ بهتر دارم.**

گفت و رفت

ماعم به راه رفتن ادامه دادیم

به نمایندگیه مازاراتی که فقط چند مایل از جایی که بودیم فاصله داشت رفتیم.

هممون رفتیم داخل و جونگ کوک به هوسوک و من گفت که بشینیم.

به سمت پیشخوان جلو رفت و یه چیزی به فروشنده گفت و اونم یه کلید دستش داد

جونگ کوک بهمون گفت پاشیم و ماعم تا بیرون نمایندگی دنبالش کردیم

جونگ کوک به سمت یه مازاراتیه اسپورت رفت و سوارش شد

روی صندلیه جلو نشستم و هوسوک هم صندلیه پشت.

جونگ کوک ماشینو روشن کرد و با سرعت از پارکینگ خارج شد و رفت تو جاده

**تهیونگ بهم بگو که کجا باید برم**

*ناحیه‌ی گانگسو*

**گ-گانگسو؟**

*آره*

**میخوای تو رانندگی کنی؟**

*میخوای من بکنم؟*

**آره**

*چرا؟*

**چون یه سری آدمو اونجا میشناسم**

*خب که چی...*

**یه سری چیزارو بهشون بدهکارم و اگه اون چیزارو بهشون ندم منو میکشن.**

*کیا؟*

**گانگسترا**

***********************

بابا اینا همشون وضعشون خرابه😐همه خلافن😐😐😐وتف😐

ووت و سی ام نشه فراموش!

لاو یو ال💛
مالیک

Are you calling me a sinner? (vkook)Where stories live. Discover now