11

2.7K 435 95
                                    

*سلام تهیونگ*

زمزمه ای رو از پشتم شنیدم

جونگ هوسوک

جلوی من ظاهر شده بود

*میتونم اینجا بشینم؟*

گفت

آب دهنمو قورت دادم

+آ-آره+

گفتم

نشست و بهم خیره شد و بعدش پوزخند زد

*از دیدنم سورپرایز شدی؟میدونم شدی،هیچ وقت فکر نمیکردی کیتن کوچولومو پیدا کنم*

گفت

بدنم با ترس پر شد

نگاهمو ازش گرفتم و به تلویزیون نگاه کردم

-مظنون تهیونگ هنوز توی خیابونای بوسانه،ما ازتون میخوایم مواظب خودتون باشید و حواستون به امنیتتون باشه.-

آدم توی تلویزیون گفت

از گوشه‌ی چشمام میتونم ببینم که هوسوک بهم زل زده.

*پس تو توی بوسان پسر بدی بودی؟واو تو حتی از اون چیزی که من فکر میکردم هم بهتری.خب بهم بگو چندتا؟*

گفت

چرخیدم تا نگاش کنم

+داری راجب چی حرف میزنی؟+

*برای من ادای احمقارو در نیار.چند نفر یا اینکه تحویلت میدم*

+دو+

*اوووووووووو پسر بد من،کیا بودن؟*

+دوتا دختر نوجوون+

*اوووووووووووووو خوبه،بیشتر بگو.چجوری کشتیشون و کلا همچی*

گفت

-سفارش برای لی!-

جین داد زد

+الان باید برم خونه خدافظ+

گفتم و پاشدم

به سمت پیشخوان جلویی رفتم و کیسه رو برداشتم

-اون کیه-

جین زمزمه کرد

+یه دوست+

-حالت خوبه؟نیازه که من باهاش حرف بزنم؟-

+نه نه،ولی اگه امشب مردم کاره اونه+

-این اتفاق قرار نیست بیفته-

+منظورت چ‍ی-+

جین از پشت پیشخوان اومد بیرون و به سمت هوسوک رفت

جین روی صندلی روبه روش نشست

هوسوک با یه صورت جدی بهش نگاه کرد

*چی میخوای؟سفارشم کو؟*

هوسوک گفت

جین لبخند زد و گفت

Are you calling me a sinner? (vkook)Where stories live. Discover now