13

2.1K 366 6
                                    

کمی بعد،غروب همان روز

درحالیکه جونگ کوک داره تو آشپزخونه غذا درست میکرد و هوسوک داره بهش کمک میکنه من روی کاناپه نشستم و بین مسیجای رندوم میگردم.

من یه خواهر دارم و راجبش نمیدونستم،چرا پدر و مادرم چیزی بهم نگفتن.

افکارم با خندیدن جونگ کوک و هوسوک قطع شد.

چرخیدم و دیدم که هوسوک برای جونگ کوک شکلکای احمقانه در میاره‌.

به شدت احمقانه برای من

بلند شدم و به سمتشون رفتم و روی اپن نشستم

اونا متوجه نشدن چون داشتن بیش از حد بازی میکردن که بخوان متوجه بشن.

هوسوک متوجهم شد و متوقف شد

جونگ کوک به هوسوک و بعد به من نگاه کرد

جونگ کوک گناهکارانه لبخند زد

**میخوای قاشقو لیس بزنی؟**

جونگ کوک گفت

*نه،دیگه گشنم نیست*

گفتم و به طرف طبقه‌ی بالا رفتم

(یک ساعت بعد)

جونگ کوک در اتاقو باز کرد و بی سروصدا اومد داخل

به سمت دستشویی رفت تا دندوناش و موهاشو بشوره
بعدش بیرون اومد و درست کنارم دراز کشید

**تهیونگ**

جونگ کوک به آرومی گفت

جواب ندادم

بازومو گرفت و سعی کرد تا بچرخونتم.

خیلی سورپرایز شدم که تونست

گونه هامو نوازش کرد و لبخند زد

**تهیونگ**

دوباره به آرومی گفت

چشمامو باز کردم

به سرعت عقبو نگاه کرد

**تهیونگ**

گفت و سعی کرد توجهمو جلب کنه

*چیه؟*

گفتم و دستامو کشیدم

**حالت خوبه؟**

گفت و صورتمو به سمت خودش‌چرخوند

*آره*

گفتمو برگشتم تا دوباره بخوابم

جونگ کوک صورتمو نوازش کرد

**هوسوک بهت چی گفته؟**

گفت

دستمو جلوی صورتم گذاشتم تا دستاشو برداره

*هیچی،میخوام بخوابم*
(صگ اخلاق گاو😑)

گفتم و دوباره پشتمو بهش کردم

جونگ کوک چرخوندم و اومد روم نشست تا نتونم دوباره بچرخم.

خم شد و هر کدوم از دستاشو روی گونه هام گذاشت

**تهیونگ،چی شده؟**

گفت

فقط بهش نگاه کردم

*نمیخوام راجبش حرف بزنم*

گفتم

**تهیونگ من همینجوری به پرسیدن ادامه میدم**

**تهیونگ لطفا،من میخوام کمک کنم**

*باشه...اون بهم گفت که من یه خواهر دارم و اینکه اون دوتا باهم قرار میذارن.*

**میخوای درموردش چیکار کنی؟**

*برمیگردم خونه و پیداش میکنم*

**ولی تو نمیتونی منو اینجا بذاری و بری،من میخوام بیام.**

*تو میمونی*

**و-**

*یه مدتی میمونی،نمیخوام که آسیب ببینی،من نمیدونم که اون کجاست و اگه این باعث میشه به مردم صدمه بزنم تا پیداش کنم به مردم صدمه میزنم و نمیخوام که مردم به تو صدمه بزنن مخصوصا جاییکه قبلا زندگی میکردم.*

**ته-**

*فردا میرم،حالا بگیر بخواب*

**اما تهیونگ،حداقل میتونم یه جایی نزدیک به موقعیتت بمونم؟**

*در موردش فکر میکنم اما خیلی دور نه،حالا بگیر بخواب*

**اوکی شب بخیر**

★★★★★★★★★★★

ووت و سی ام نشه فراموش!

لاو یو ال💛
مالیک

Are you calling me a sinner? (vkook)Where stories live. Discover now