💼~ جلسه هجدهم ~💼

474 145 44
                                    

سلام سلام😍
بالاخره قسمت جدید اینجاست باهم ببینیم
امیدوارم خوشتون بیاد
لطفا از نظر و ووت دادن دریغ نکنید چون به شدت روحیم ضعیف شده
اگر هم میخواید از روند داستان با خبر بشید به روزمرگی های تلگرامم بیاید
Karmapuma






♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧








چانیول با رسیدن به ماشین اول خواست کادو بچه تو ماشینو به همراه بقیه وسایل ها رو صندلی عقب بزاره اما پشیمون شد
راهش رو به سمت در راننده کج کرد و وقتی سوار ماشین شد ؛ پاکت رو به سمت بک که دختر بچه رو پاش بود گرفت








_بیا پرنسس...اینم کادویی که قرار بود بهت بدم








تا اینو گفت گل از گله بچه شکفتو محکم جعبه ای که حتی کمی هم سنگین بودو گرفت و رو پای برادرش بپر بپر کرد







÷آخ جون آخ جون دیدی اوپا...اوپا اُوشتیپه برام قولشو عمل داد







بک خنده ای کرد






_برام قولشو عمل داد نه بوراما...قولشو بهم داد و بهش عمل کرد...اینطوری






بک همینطور که برای بچه توضیح می‌داد به حرکاتی که مثلا نا محسوس میخواست ببینه توش چیه چشم دوخت
مطمعن بود حتی یک کلمه از حرفاش رو نفهمیده








÷من میشه بازش کنم؟







بک نگاهی به مرد پشت فرمون انداخت که به بورام نگاه میکرد






+عزیزم بریم خونه بازش کن...اول از اوپا تشکر کن





دختر بچه خردسال حتی دیگه براش مهم هم نبود که پاش چی شده فقط داشت تو مغزش رژه میرفت که تو جعبه چیه!؟
بدون اینکه مکث کنه چرخید و با دستاش کمک گرفتو رفت رو پای چان





÷مرسی اوپاااااااا






و بعد لبای کوچولوشو غنچه کردو رو گونه مرد رئیس فرود آورد و با همون سرعت اولیه برگشت روی پای بک که به انگولک کردنش برسه تا حداقل بتونه یک چیزی از درز کادو ببینه



اما اینجا تنها چیزی که بچه باید میدید
چهره دو مرد مبهوت شده داخل ماشین بود
هردو تو شوک کار بچه خشک شده بودن






داخل مغز پسر منشی غوغایی برپا شده بود
که به چه دلیلی خواهرش به اون با هزار جور بدبختی یک بوس میداد که علی الخصوص اون یک بوس هم فقط به خاطر آبنبات های مورد علاقش بود
اما حالا به یک غریبه ، که دو بار بیشتر ندیده بودش ، محبتش گل میکنه و میبوستش؟!

زمانی که برای اولین بار بورام رو به مهد برد
میدید چطور مربی داره درباره نبوسیدن غریبه ها با بچه های خردسال حرف میزنه
و بک اون موقع تو دلش کلی به خودش و خواهر کوچیکش افتخار کرد که این یک مورد رو خواهرش خدادادی انجام نمیده
حتی به زور اون رو میبوسه
اما مثل اینکه واقعا نباید زود قضاوت میکرد و
از این به بعد باید بیشتر رو تربیت بچه روی پاش دقت کنه
نمیخواست یک بار دیگه شاهد همچنین صحنه ای باشه
اصلا...







hey byun,kneel down for me          《هی بیون ، برام زانو بزن》Where stories live. Discover now