hey byun,kneel down for me 《هی بیون ، برام زانو بزن》

💼~ جلسه یازدهم ~💼

ووت و نظر فراموش نشه پیشی ها😻😻

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

اون روز شوم وقتی داشت به خونه بر می‌گشت از شدت عذاب و غم تلو تلو خوران به سوی خونه میرفت

عین یک آدم مست
جوری که حتی مادرش هم فکر کرد مسته
اما بک با پرسش های متعدد مادرش اعم از حالش فقط یک جمله گفت

"اشتباهه بزرگی کردم"

همین جمله باعث شد مادرش نفس آرومی بکشه و خیالش از اتفاقات بد که به ذهنش عبور کرده بود راحت باشه
دستی به سر پسر رنگ پریده با چشمای قرمز که خوب میشد فهمید گریه کرده کشیدو گفت

"پسرم...بکهیون...موفقیت این نیست که هیچوقت اشتباهی مرتکب نشی. موفقیت در اینه که هیچوقت یک اشتباه رو تکرار نکنی."

شاید جملات زن سطحی به نظر می‌رسید
اما از ته قلبش میومد چون اونم اشتباه زیاد کرده بود و آخرینشم باعث شد پسرش حال بدی رو بگذرونه

بک حرفی نزد چون مادر سادش نمیدونست دیگه نمیتونه جبرانش کنه
هیچ وقت
چون اون کارشو از دست داده بود

حدود ده دقیقه بود که از خواب بیدار شده بود اما هنوز نمیتونست از جاش پاشه

مطمعن بود چشماش قرمز و پوف کردست چون هم خیلی میسوخت و هم
نمیتونست بازشون کنه از بس که کل شب رو گریه کرده بود
دماغشو کشید بالا بازم تو جاش غلت زد

دیروز کلی با دوستش سهون که تو قسمت حسابداری کار میکنه حرف زده بود که
ببینه رئیسش گفته بک تسویه کنه یا نه !؟

اما هیچی هم نصیبش نشد
سهون میگفت نگران نباشه
درسته؛ سهون از هیچی خبر نداشت
بکهیون بهش دروغ گفته بود که یک پرونده ای رو اشتباهی ریخته دور
و همین باعث میشد پسر منشی نتونه نگران نباشه
اون پرونده دور ننداخته بود...
بلکه با پول شرکت نزدیک به ۱۰ برابر جنس تبلیغاتی سفارش داده بود
پول کدوم شرکت؟
شرکت سیلور استون
حالا رئیسش کیه؟
پارک چانیول بزرگ
قدرتمند ترین رئیس در کره جنوبی که کارهای طراحی ساختمانش نظیر نداشت
آدمی جدی و قانونمند در کار
یک بیزینس من بی نظیر که همه آرزو داشتن باهاش کار کنن
درسته
اون رئیس پارک بود...هرکسی میدونست اون به سادگی از کنار مشکلات کوچیک نمیگذره چه برسه به اینکه این مشکل خیلی گنده هم بود
رسما مشکل نبود
فاجعه بود