hey byun,kneel down for me 《هی بیون ، برام زانو بزن》

💼~ جلسه هفتم ~💼

سلام پیشی ها😻
فقط ووت های خوشگل با نظرات قشنگتون یادتون نره
و حتی اگر حدسیات قشنگ درباره ادامه داستان دارین حتما بهم بگین
سووو لتس گوووو

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

-این یکی جلسه چندمه؟

+این هفتمین جلسست رئیس..درواقع همون کنفرانسی که تو این یک هفته منتظرش بودین

بک تونست به وضوح صدای آه رئیسش رو بشنوه

_آخریشه دیگه؟

+بله رئیس هفتمی و آخرین.

_آیی خداروشکر......دفعه آخرت باشه انقدر جلسه میزاری

چان با ترشویی برگشتو رو به منشی بیچارش گفت
صورت بک به پوکر ترین حالت درومد

+رئیس درواقع همه این جلسات رو خودتون گذاشتین!

چان نگاهی به پسر منشی کردو چنتا پلک زد
بک لعنتی به دهان بی موقع بازش فرستادو براساس تجربه مطمعن بود الان با این زبون درازیش رئیسش منفجر میشه شروع میکنه به توهین که...

چطور جرعت میکنی اینطوری حرف بزنی...
از کی تاحالا زبون باز کردی...
تو به هیچ دردی نمیخوری...
چرا اصلا اینجا استخدامی...
دیگه باید بندازمت بیرون...
و خیلی چیزای دیگه ...

آخرشم با جمله 'گمشو بیرون' قاعله رو ختم بده

اما همچی برعکس شده رئیسش با یک سر تکون دادن گفت

_خیله خب...انقدر جواب منو نده...من گفته باشم... تو باید درست تنظیم کنی که بهم فشار نیاد...ناسلامتی منشی منی نه اون بی بته ها

بک با چشمای گشاد شده داشت به رئیسش که انگار داشت گله میکرد چشم دوخته بود

باورش نمیشد همین الان رئیس پارک بی اعصاب که طرف مقابلش به هیچ جاش نبود باهاش فاز گِله کردن برداشته و بدون هیچ فحش دادنی حرفشو زده
این نشون میداد یا چیزی تو سرش خورده و حالش خوب نیست
یا واقعا خسته شده از تعداد جلسات

"یادم باشه اگر حتی خودشم خواست تعداد جلسات کم بزاره من زیادش کنم...لعنتی این روی رئیس پارکو درسته ندیدم تا حالا و دفعه اوله ولی خیلیییییی بهتر از روی گوهشه"

_قبل از جلسه خبردارم کن آماده بشم

بک چشمی گفتو از اتاق رئیس شرکت بیرون اومد

هرکی نمیدونست اون میدونست چقدر رئیس پارک از جلسات بلندبالا و طولانی مدت متنفره
خداشو شکر کرد حداقل درسته تعداد جلساتش امروز زیاد بوده اما زمان بعضی هاشون حداکثر تو یک ساعت و نیم تموم شده