Second Part: Lonely Valley 9

Start from the beginning
                                    

دروغ چرا؟
دلش برای فرزندِ مادرش بودن تنگ شده بود‌.

ثانیه های کوتاهی گذشت و پسر از آغوش زن دل کند.
خودش رو عقب تر کشید و نگاهش به سرِ انگشت هاش خیره شد.

_اینا چیه‌ن؟

صدای گرفته‌‌ی زن با بینی سرخ شده‌ از گریه‌ی ثانیه‌ی قبلش، گوش های پسر رو نوازش کرد و نگاهش رو به جعبه داد.

با لبخند تلخی دستِ آغشته به تتو‌ش رو جلو برد و کاغذ های لوله شده رو بیرون کشید.
نخِ دورشون رو باز کرد و یکی از کاغذ هارو جلوی زن گرفت.

_مال دو سال پیشه...

آینه های سیاه زن به طرحِ روی کاغذ خیره شد.
پسرک سبز پوشی که شال‌گردنِ قرمزش رو دور گردنِ روباهی می‌پیچید.

_وقتی هنوز گم نشده بود... انقدر قشنگ بودن که ازش خواستم بهم بدتشون.

همیشه گفتن از زیبایی های گذشته لذت بخش نیست!
گاهی چنگکِ فلزی‌ای رو توی قلب فرو می‌کنه و سرریز شدنِ قطراتِ درد رو از ماهیچه‌ی تپنده، تماشایی می‌کنه...

گمشده‌ای که حسرت دلتنگی رو به دلِ خیلی ها گذاشته بود و تنها "یادگاری" از خودش به‌جا گذاشته بود.

_تهیونگ... اون چطوره عزیزم؟

لبش رو به دندون گرفت و به نقطه‌ای خیره موند.

_اون...

خیلی وقت بود که کنترل اشک هاش به سختیِ کنترل افکارش بود.
اما برای گریه نکردنِ دوباره... مقاومت کرد.

_خوب نیست.

قلب زن به درد میومد.
شادی رو از تمام وجود، برای مرد می‌خواست.
اون لایق این رنج نبود...

_گاهی اوقات... احساس می‌کنم هرثانیه‌ای که می‌گذره... محو تر و کمرنگ تر می‌شه...

حالا کسی اینجا بود تا پسر، غمِ جوونه زده از دردِ هیونگش رو، براش تعریف کنه و خودخوری نکنه.

_می‌ترسم... نمی‌دونم باید چیکار کنم... چیزی نمی‌گه، چیزی نمی‌خوره... و من می‌دونم که از درون همه‌چیز خیلی بدتره...

نفس عمیقی کشید و سرش رو بالا گرفت تا قطراتِ بارونِ چشم‌هاش رو به عقب برونه.

_می‌ترسم... از اینکه نتونم وصله ای باشم که تو این دنیا نگهش می‌داره... چون انگار که اون... داره از همه چیز دست می‌کشه...

چه ترس آشنایی...
ترسِ از دست دادنی که کوه، شکلِ دیگه‌ای ازش رو تجربه کرده... و هنوز با اون دست و پنجه نرم می‌کرد.

_ازینکه نمی‌تونم زخم هایی رو که ازش دیدم، خوب کنم و مرهم باشم... و می‌دونم بازم هست... بازم زخم هست و خون‌ریزی هست...

دستی به چشم های خیسش کشید و بینی‌ش رو بالا کشید.

_اگه تسلیم شه... اگه همه‌چیز رو ول کنه و برای همیشه ناپدید شه...

𝕄,𝕣 𝔽𝕠𝕩Where stories live. Discover now