First Part: Mountain Radio 2

Comenzar desde el principio
                                    

با سرفه‌ی کوتاهی از گلوی‌ سوزناکش، به خودش اومد...
دودِ خاکستریِ سیگارهاش، کلِ اتاق رو پر کرده بود.
به آرومی روی تخت نشست و بعد بلند شد.
پنجره‌ی کوچک و پر از لکه‌ی گوشه‌ی اتاق رو باز کرد و اجازه داد دود، مثل فراری‌های اسیرشده به‌سمتِ هوای آزاد هجوم ببره.

گوشه‌ی شیشه‌ی کثیفِ پنجره، نقشِ گل‌های سرخ با برگ‌های سبز و بلندی که با انگشت، به سبکِ بچگونه و شلخته‌ای نقاشی شده بود، چشم‌هاش رو میخکوب کرد.

[[ انگشتِ تپل و سفیدش رو داخل قوطی زنگ‌زده‌ی رنگ کرد و به‌سرعت بیرون کشیدش.
انگشتش رو نزدیک بینیش برد و با زوم‌کردنِ چشم‌هاش روی قرمزیِ رنگِ روی انگشتش، زبونش از گوشه‌ی لبش بیرون زد.
هفت‌ساله‌ی کوچولو، با چشم‌های درشت و گردشده‌اش، نوکِ انگشتش رو به سطحِ شیشه کشید و با دیدنِ ردِ رنگ تو گلو خندید و به شخصِ کنارش نگاه کرد.

_ جادوییه.

دوباره با نگاهش به خطِ قرمزی که با انگشتش کشیده بود، زل زد و باز هم خندید.

_ آره یو! نقاشی روی شیشه مثل خوردنِ توفو جادوییه.

_ مثل پف‌کردنِ کیک...

پسربچه همون‌طور که نوکِ انگشتش رو با دقت روی شیشه می‌رقصوند، زیرلب زمزمه کرد و دوباره نوکِ زبونش رو بینِ لب‌های باریک و خیسش گیر داد.

_ اوهوم.

مرد خیره به حرکات و چرخشِ انگشتِ پسر بچه تأیید کرد.
کاسه‌ی آبِ کنارِ دستش رو جلوی نقاش‌کوچولو کشید و گفت:

_ اگر خواستی از بقیه‌ی رنگ‌ها هم استفاده کنی... انگشتت رو توی آب بشور یو.

پسر بچه‌ی هفت‌ساله موهای سیاه و بلندِ توی چشمش رو با انگشتِ رنگیش عقب داد و بی‌اهمیت به کاسه‌ی کوچکِ آب نگاهی انداخت.

_ هی یو، موهات رو کثیف کردی!

تهیونگ دستش رو داخلِ کاسه‌ی آب کرد و بعد به جلو خم شد تا قرمزیِ بین تار‌های سیاه موی پسربچه رو تمیز کنه.
نقاش‌کوچولو با دیدنِ جلورفتنِ مرد، به‌تندی سرش رو عقب کشید و دستش‌ رو همراه انگشتِ قرمزش به حالت دفاع‌کردن روی سرش گذاشت و با صدای بلند گفت:

_ نه! موهای قرمز دوست دارم.

_ یو داری موهات رو کثیف‌تر می‌کنی!

تهیونگ به بلندی پسر حرفش رو زد و به‌سمت پسر خیز برداشت؛ اما پسرک با یک‌دندگی به چشم‌های تهیونگ زل زد و سعی کرد جدی بودنش رو بهش ثابت کنه.

_ می خوام موهام رو قرمز کنم، قرمز قشنگه!

پسربچه بلند‌تر از قبل گفت و سر جاش بالاوپایین پرید.

تنها انگشتِ رنگیش رو تندتند روی چتری‌های سیاهش کشید و سعی کرد با ته مونده‌ی رنگِ قرمزی که روی انگشتش خشک شده بود، موهاش رو قرمز کنه.

𝕄,𝕣 𝔽𝕠𝕩Donde viven las historias. Descúbrelo ahora