_ نمیخام برم دکتر ، اصلا خوب شد ، دیگه نمیسوزه
جین ناباور گفت : که چی ؟ بهرحال خطرناکه .

.
.
.

بالاخره موفق شد امگا رو به یه مطب برسونه ، کلی مقاومت کرده بود و در آخر جین مجبور شده بود یکم به زور متوسل بشه و الان کنترل گرگش واسش سخت بود .

امگاش الان کنارش نشسته بود و با اخمای درهم از عدم رضایت از حضور توی اون الکل دونی منحوس و همچین سوزش زخم های دستش به هر بنده خدایی که از کنارشون رد میشد چشم غره میرفت .

نگاه عاقل اندر سفیهی بهش کرد که ناگهان صدای عربده ای تنشون رو سیخ کرد .
همزمان سرشون برگشت سمت هم و با چشمای گشاد بهم خیره شدن .

جین در حالی که کم کم داشت از هم میگسست گفت : کی رو آمپول زدن؟
و دوباره همزمان با هم از خنده پخش شدن .
تمام مردم حاضر در اونجا و پرسنل که جلوی خودشون رو گرفته بودن با روشن شدن چراغ توسط اون دو به خنده افتادن.

شمارشون رو صدا زدن و جین بلند . امگا دوباره اخم کرد و دست به سینه نشست و نگاهش رو به جای دیگه ای دوخت .
_ بلند شو ، لج نکن دختر
_ نمیخوام
_ دوباره کولت میکنما
امگا با حرص غرید و بلند شد . جین واقعا مونده بود . اون واقعا الان برای یه آلفا غرید؟ چقد شجاع !

_ میگم ، تو نمیای ؟
جین از فکر بیرون اومد و امگا رو دید که چند قدم دورتر ایستاده . سری تکون داد : چرا ... بریم .
در رو باز کردن و برای دکتر تعظیم کردن و امگا کنار میز دکتر نشست .

_ مشکل چیه ؟
_ گربه بهم چنگ زد .
دکتر یکم اطراف زخم رو فشار داد و بعد از کلی تکون تکون خوردن امگا از فرط سوزش کارش رو تموم کرد : کی این اتفاق افتاد ؟

اینبار جین جواب داد : حدود نیم ساعت یا چهل دقیقه پیش .
_ خب ، بعد از یه ربع باد نکرده پس مشکل خاصی پیش نمیاد . برات پماد نئوسپیرین مینویسم . اگه امشب باد کرد یا خارش داشت حتما باید برگردی باشه ؟

امگا که سرش گرم دید زدن عکس های رو دیوار بود سرش تکون داد .
دکتر اینبار رو به جین کرد : حواست باشه هرروز خوب رو زخماش پماد بزنه و تا وقتی کامل خشک شن هرروز این کار رو انجام بده و اگه تونستی واسش باندپیچیش کن .

جین سر تکون داد و امگای از همه جا بیخبر لازم ندونست قید کنه اون آلفا کس خاصیش نیست که حواسش بهش باشه .

جین بلند شد و امگا هم پشتش راست ایستاد . با دکتر دست داد و دستش رو پشت کتف های امگا روند تا بیرون برن . در رو باز نکرده بود که دکتر صداش زد : جوون

هر دو برگشتند ، بتای پیر که منظورش در واقع جین بود با لبخند ادامه داد : جفت زیبایی داری ، حواست خوب بهش باشه که دوباره اینجوری زخمی نشه .

جین کاملا متوجه جر خوردگی درونی امگا و لب های چین خوردش شد . به طرز عجیبی دوست داشت یه لایک تحویل دکتر بده و تو صورت ناباور امگا داد بزنه : جییییززز ، من واقعا جفتتم
ولی حیف که آدم شریفی بود ... !

^He is my moon^Where stories live. Discover now