17

402 97 38
                                        

اگه کسی میگفت از همون زمانی که جین بعد از عمل چشم هاش رو باز کرد ، امگاش مثل پروانه دورش گشته بود اصلا دروغ نبود .

بدون توجه به هرچیزی ، هر پنج روزی که آلفاش تحت مراقبت بود پاش رو مگر به قصد خریدن کمی قهوه ی اماده از بیمارستان بیرون نگذاشته بود . حواسش بود که جین برای خوردن غذا هیچ زحمتی نکشه و حتما هر قاشقی که خودش توی دهانش میگذاشت فوت شده و خیلی داغ نباشه .

به اینکه نامجون اصرار میکرد که اونجا حضور داره و خودش میتونه برگرده خونه و استراحت کنه توجه نکرده بود و شب هاش رو بین خواب و بیداری کنار تخت جفتش سپری کرده بود و در نهایت به جین که تمام صد و بیست ساعتی که توی بیمارستان سپری کرد ، نگران گودی زیر چشم ها و صدای خسته ش بود اطمینان داد که حالش خوبه .

تمام اینا در کنار هم ، جیمین رو متقاعد میکرد که هردوشون نیاز به کمک دارن . در نتیجه ، طی دستور صریحی که به نامجون صادر کرد ، حالا جین به کمک برادرش روی صندلی عقب ماشین نشسته بود و با تکیه دادن به امگاش به خواب تقریبا ناارومی رفته بود .

نامجون از اینه ی جلو نگاهی به اون دو انداخت و در همون ثانیه ی اول متوجه شد که جین اخمی از درد داره و سرعتش رو کم کرد .
امگا با بغض نامحسوسی دست عرق کرده ی برادرش رو نوازش میکرد و ناگفته نمونه که تمام این مدت ، حتی اون لحظه داشت انرژی زیادی صرف پنهان کردن فرومون هاش کرده بود تا رایحه ی نگران و احتمالا بدبوش جین رو اذیت نکنه و مطمئنا چون تا حالا نتونسته و بهتر بگیم ، نخواسته که مهارش کنه حتما سخت و دردآوره .

اهی کشید و بالاخره دهان باز کرد : یکم که بگذره ، حالش کم کم خوب میشه . میدونم نگرانی ! خود من هم حسابی دلواپس جین هیونگم اما اون خیلی قویه . قطعا زمان به مرور این قضیه رو حل میکنه ولی باید با هم کمکش کنیم که کمتر براش سخت باشه .

با دیدن اینگه امگا با بی حواسی سر تکون میده ادامه داد : ضمنا ، اینو دارم بعنوان یه آلفا بهت میگم که ... یکم دیگه فرومون هات رو کنترل کنی خودتم میری همونجایی که هیونگ بود . یا آزاد بزارش یا واقعا آروم باش .

امگا دقیقا مثل کسی که مچش رو در حال اختلاس کردن گرفته باشن نگاه حیرتزده ای کرد و بعد آروم آروم اجازه داد تنش رو از دردی که داشت رها کنه و از بین رفتن اخم جین توی خوابی که حالا عمیق شده بود نشونه ی نسبتا خوبی بود .
.
.
.
بچه ها به دستور آپاشون از نزدیک شدن به بیشتر از شعاع یک متری جین منع شده بودن .
تهیان به محض ایستادن ماشین داخل حیاط بیرون پریده بود تا شونه ش رو برای تکیه دادن در اختیار آلفا بزاره ، اما جین توی همون شرایط هم شوخی تقریبا بامزه ای در مورد "توهم زورمند بودن" امگا پروند و با تکیه به برادرش وارد خونه شد .

لبخندش گرچه بیحال ، ولی روی لبش بود و در طول تاریخ زندگی زوج کیم ، اولین بار بود که پای جین از چارچوب در اونجا رد میشد و هیچ توله ای سمتش نمیدوید ‌.

^He is my moon^Donde viven las historias. Descúbrelo ahora