p26

1.8K 276 109
                                    

" شاید قرار بود آخر داستان ستاره های دوقلوی ام ۹-۲ به بلعیدن ستاره ی زنده توسط ستاره ی مرده تبدیل شه. "

***

به آینه ی بالای سینک نگاه کرد. رد انگشت های خونی تهیونگ روی صورتش و لب پایین ورم کرده ش.. چشم هاش رو بست و تمام دقیقه های قبل رو مرور کرد. تمام دقایقی که ترسناک بود.. دردناک بود.. دست هاش رو دو طرف سینک گذاشت و سرش رو پایین انداخت. شونه هاش لرزیدن و محکم لب هاش رو روی هم فشار داد. نباید اشک میریخت. اگر بلند گریه میکرد فقط قرار بود به خودش هم ثابت کنه به اندازه کافی برای تهیونگ خوب نیست! شیر آب رو باز کرد. یک قطره خون از زیر چونه ش چکید و بعد از مسافت چند سانتی روی سینک، بین گرداب سینک چرخید و بلعیده شد. پلک هاش رو محکم تر روی هم فشار داد و هر دو دستش رو زیر آب گرفت. مشت پری از آب به صورتش پاشید از بین مژه های خیس، لکه های قرمز داخل سینک رو دید. حتی آب هم رنگ داشت.. رنگ درد..

هق زد و بغضش رو پشت لب هاش گیر انداخت. نباید اشک میریخت.. دست هاش رو دوباره زیر آب برد و باز هم به صورتش پاشید. سرش رو بالا آورد از داخل آینه به صورتش نگاه کرد. دستی زیر لبش کشید و رد خراش ناخن های تهیونگ رو روی دستش دید. هق زد و لب هاش رو روی هم فشار داد.. شکاف قرمز رنگ زیر لبش سوخت. نگاهش پر زد و روی هاله ی سرخ دور سینه ش سقوط کرد. رد تک تک لمس های تهیونگ روی تنش باقی مونده بود.. چشم هاش پر از اشک شد و اشکی بین قطره های آب روی صورتش غرق شد. آب رو بست و از حمام بیرون اومد. سکوت امشب با همیشه فرق میکرد. سکوتی که ترسناک بود.. سکوتی که رنگ داشت.. رنگ درد..

آروم به سمت اتاق رفت و کمد رو باز کرد. تهیونگ صدای هق زدن جانگکوک رو شنیده بود. صدای چکیدن اشکش.. صدای باز شدن در حمام.. صدای قدم هاش تا نزدیکی کمد اتاق..
همه چیز رو شنیده بود و در جواب تمام این شنیدن ها فقط پوزخند روی لب هاش عمیق تر شده بودن.. زیر نافش تیر میکشید و این بی قراری تنش برای لمس های جانگکوک، مزه دهنش رو تلخ تر میکرد.. بین توهم و واقعیت، جایی که روی تن جانگکوک نشست و شخصی ترین قسمت بدنش رو با احساسی که حس نمیکرد بالا و پایین کرده بود... بین توهم از روزی که اگر زیر تن استیون به تجاوز ختم نمیشد و احتمالا قرار بود خوشمزه ترین کیک پرتقالی رو به عنوان عصرونه بخورن.. بین واقعیتی که آلت نیمه برآمده ش بهش نشون میداد که این پسر رو فراتر از توهماتش میخواد.. بین برهوتی که نبض ورودیش میزد و همچنان باز و بسته میشد..
در جواب تمام این شنیدن ها فقط پوزخند روی لب هاش عمیق تر شده بود..

شاید قرار بود آخر داستان ستاره های دوقلوی ام ۹-۲ به بلعیدن ستاره ی زنده توسط ستاره ی مرده تبدیل شه. شاید ستاره زنده هیچوقت فرصت تبدیل شدن به سیاهچاله رو پیدا نمیکرد. این سومین سناریوی احتمالی برای مقاله جانگکوک بود. این واقعی ترین سناریوی تلخ برای زندگی جانگکوک بود. وزنه ای سنگین روی سینه ش بالا و پایین میشد. تیشرت و شلواری از داخل کمد برداشت و لباس هاش رو عوض کرد. تهیونگ گرمای بدن جانگکوک رو بیشتر حس میکرد.

Black Hole🕳️Where stories live. Discover now