𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟏

190 25 30
                                    

جیک با شنیدن صدای آروم پسری که توسط دست‌هاش احاطه شده بود کوبیده شدن موجی از هیجان رو به صخره‌های قلبش حس میکرد. احساسات ضد و نقیض همیشه با حضور سونگهون پررنگ میشدن و جیک مطمئن نبود تو اون لحظه باید چه کاری انجام بده.
اون درعین لذت بردن از موقعیتی که توش بود میخواست به خاطر هجوم تمام احساساتش از دست اون پسر فرار کنه.
بوسه‌های ریزی که روی لاله‌ی گوشش زده میشد و دستی که به آرومی از زیر تیشرتش رد شده بود؛ جیک در کنار اینا میتونست کشیده شدن انگشت‌های گرم سونگهون رو روی قسمت‌های مختلف شکمش حس کنه.

با فشار نوک انگشت‌های سونگهون روی پوستش، بدون اینکه کنترلی روی بدنش داشته باشه برای فاصله گرفتن به جلو خم شد اما سونگهون اجازه‌ی دور شدن رو بهش نداد و به جاش همونطور که انگشت‌هاش به آرومی روی سطح نرم شکم جیک کشیده میشد لب‌هاش رو بیشتر به گوش اون پسر چسبوند‌‌.

" جیک..."

لب‌هاش رو بدون هیچ بوسه‌ای روی لاله‌ی گوشش کشید و زمزمه کرد.

جیک بدون اینکه جوابی به زمزمه‌ی تو گوشش بده با چشم‌های بسته نفس عمیقی کشید. به خاطر چسبیده شدن سینه‌ی سونگهون به کمرش میتونست ضربان بالای قلب اون پسر رو حس کنه.

" ج...جیک..."

جیک بدون اینکه چشم‌هاش رو باز کنه سرش رو بلند کرد و اتوماتیک‌وار گوشش رو به لب‌هایی که مدام اسمش رو صدا میزدن چسبوند. میدونست که اینکارش چه معنی میتونست داشته باشه اما حرکت دست‌ سونگهون روی شکمش، بدن‌هایی که هیچ مرزی بینشون باقی نمونده بود و گرمی‌ لب‌های اون پسر اجازه‌ی هرنوع فکر کردنی رو ازش گرفته بود. تو شروع این بازی بی رحمانه که میدونست پسر مقابلش هم هیچ برنامه‌ای براش نداشته، دوتا از حساس ترین نقاط بدنش نشونه گرفته شده بود.
سونگهون که به خاطر اشتیاق متقابل جیک هیجان زده به نظر میرسید، دستی که از زیر گردن اون پسر رد کرده بود رو عمیق تر از قبل دور شونه‌هاش حلقه کرد و بوسه‌های خیسش رو روی پوست گردن ظریفی که درمقابلش قرار داشت نشوند.
جیک حس میکرد بیشتر از قبل تو دست‌های سونگهون گیر افتاده اما به طرز شرم‌آوری هیچ اعتراضی درمقابل اون تسلط و حبس شدن نداشت.
هیچ مکالمه‌ای نبود؛ تنها صدایی که تو سکوت اتاق شنیده میشد نفس‌های کوتاه و پشت سرهم دوپسری بود که انگار مدت زیادی رو منتظر این لحظه بودن.
جیک با چشم‌هایی که به خاطر هجوم اون لذت از نم اشک برق میزدن داشت تلاش میکرد تا لرز‌ش‌های خجالت آور بدنش رو کنترل کنه. حرکت دست‌های سونگهون روی شکمش تبدیل به ماساژ‌های دیوانه‌واری شده بودن و لب‌هاش حتی برای یک ثانیه هم گوش و گردن جیک رو رها نمیکردن. سونگهون به عنوان کسی که درست مثل خودش یه پسر بی تجربه به حساب میومد زیادی کاربلد بود.
جیک مطمئن نبود سونگهون چه احساسی از این لمس کردن‌ها داره اما به وضوح با هر بار کشیده‌ شدن بدن‌هاشون به همدیگه میتونست رها شدن صداهای ضعیفی رو از ته گلوی اون پسر بشنوه.
سونگهون با هر فشاری که به بدن جیک وارد میکرد میتونست تکون های ریز اون پسر رو بین دست‌هاش احساس کنه. با آخرین واکنشی که بدن جیک از خودش نشون داد، سونگهون با گردنی که از عرق خیس شده بود و گونه‌هایی گل انداخته‌ بی اختیار خم شد و بوسه‌ی عمیق و طولانی رو گونه‌ی پسر تو آغوشش کاشت.
جیک که انتظار این بوسه‌‌ی یهویی رو نداشت با چشم‌هایی که خمار تر از حالت عادی خودشون شده بودن سرش رو به عقب برگردوند و به چهره‌ی پسری که پشتش قرار داشت خیره شد. چهره‌ی سونگهون تو یک کلمه، آشفته به نظر میرسید.
اون پسر به سختی از بین‌ لب‌هاش نفس میکشید، موهای بلند روی پیشونیش تقریبا تو چشمش فرو رفته بودن و با گونه‌هایی که به رنگ صورتی دراومده بودن نگاه مسخ شده‌اش رو بهش دوخته بود.
با اتصال نگاه اون دونفر، حرکت دست سونگهون متوقف شد. جیک تو سکوت و با چشم‌هایی که از اون دو مردمک سیاه رنگ جدا نمیشدن دستش رو به سختی بالا برد تا اون موهای آزار دهنده‌ رو از روی چشم‌های سونگهون کنار بزنه..و نفهمید پسر مقابلش اون لحظه چی تو صورتش دید که حالت نگاهش به سرعت تغییر کرد و لحظاتی بعد...سونگهون روی لب‌هاش خم شده بود و حالا داشتن به سختی همدیگه رو میبوسیدن.
جیک بین اون بوسه‌‌ی شلخته و بی برنامه تصور میکرد که سونگهون بالاخره قراره از اون ناحیه‌ی زیر تیشرتش دست بکشه اما این اتفاق نیوفتاد...به جاش دست سونگهون درست مثل یه موج ملایم به بالا و پایین کشیده میشد و جیک مطمئن بود که پوست شکمش به لطف دست و انگشت‌های اون پسر به رنگ قرمز دراومده.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 05 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Shelter 🪐༉Where stories live. Discover now