دید لویی:
گونم رو میبوسه ، اشکهام بی وقفه شروع به ریختن میکنن.
من دارم چیکار میکنم؟
اروم دست هاش رو که روی کمرم قفل شده رو برمیدارم.
به سمتش برمیگردم.
+اینجا چیکار میکنی هری؟
با صدای گرفته ای میگم.
_من...راستش اومدم یکم خودم رو... یعنی... ساده بگم اومدم مست بشم!
اون با استرس میگه و تقریبا میخنده.
+نه... منظورم اینه "اینجا" چیکار میکنی؟
اینبار روی اینجا تاکید میکنم و با دستم اتاق رو نشون میدم.
از قیافش معلومه متوجه منظورم شده.
_منظورت چیه؟
ولی انگار قراره تظاهر کنه متوجه نشده؟!
+منظورم؟ منظورم اینکه چطور تونستی ربکا رو تنها بذاری؟
واضح میگم و اون ابروهاشو بالا میبره.
_اوه! اووووه!
اون میگه و میخنده.
میخنده؟
این چه معنی داره؟
+چیه؟ درست نمیگم؟ اسمش ربکا ست دیگه نه؟ نامزد سابقت؟ یا شایدم....
_لازم نیست بهم بفهمونی گذشتم رو میدونی لویی. میدونم که میدونی.
اون اروم میگه و باعث تعجبم میشه.
سوالی بهش نگاه میکنم.
_جاسپر....اون گفت که تو میدونی.
جاسپر؟
اون و هری همدیگه رو ملاقات کردن؟
+اوه!
فقط همین رو میتونم بگم.
_و.....
اون میگه و باعث میشه من سرم رو بالا بگیرم و دوباره بهش نگاه کنم.
و چی؟
_و همینطور گذشته ی تو رو!
اون میگه و من چشمام گرد میشه.
منظورش چیه؟
+چی؟
این یعنی چی؟
_جاسپر بهم گفت...در مورد گذشتت!
اون میگه و من ضربان قلبم رو توی سرم حس کنم!
پس اون بازم کار خودش رو کرد؟
پس شاید بخاطر اینکه هری با ربکاست؟
البته که همینه!
واسه چی باید حاضر شه با یه هرزه ای مثل من باشه؟
ولی ربکا....اونم یه هرزست!
اون لیاقت هری من رو نداره!
هری من؟
به افکارم لبخند تلخی میزنم.
+پس میدونی...
من با بعضی که داره خفم میکنه میگم و اون سرش رو تکون میده.
+اره....! پس چرا برنمیگردی پیش ربکا؟
میگم و به سمت در خروجی میرم.
هری دستم رو میکشه و باعث میشه من برگردم.
_میشه انقدر اسم اون رو نیاری؟
هری داد میزنه.
داره شوخی میکنه؟
+اسمش رو نیارم؟ تو الان با اون به بار اومدی! و حالا به من میگی اسمش رو نیارم؟
منم مثل خودش داد میزنم.
میخواد چیزی بگه که با دستم متوقفش میکنم.
+من کاملاً بهت حق میدم هری. تو حق داری واسه خودت تصمیم بگیری. و باور کن میدونم هیچ کس حاضر نیست با یه هرزه ای مثل من باشه!
_لویی....
+اره من یه هرزه ام. من اینم هری! یه اشغال! من کسی بودم که شب ها.....
_خفه شو!
صدای فریاد هری باعث میشه به عقب بپرم.
_تو حق نداری درباره ی خودت اینطوری صحبت کنی فهمیدی؟
هری بازم داد میزنه.
+مگه این همون چیزی نیست که تو هم راجع بهش فکر میکنی؟ واسه همین دوباره رفتی با ربکا ! مگه همین نیست؟
داد میزنم و اشکهام دوباره صورتم رو پر میکنن.
_من با اون نیستم لویی!
اون میگه و من پوزخند میزنم.
_تو واقعا فکر کردی... تو در مورد من چی فکر کردی؟
هری میگه و دستاش رو کلافه بین موهاش میکشه.
_اون امروز اومده بود شرکت.....برای مصاحبه. من... من قبولش کردم. میخواستم بدونه واسم فرقی با یه ادم معمولی نداره. میخواستم بدونه من هیچ حسی بهش ندارم. و میدونی چرا اون الان اینجاست؟ چون میخواستم بدونه که هرزست!
هری میگه و بعدش چند تا نفس پشت سر هم میکشه.
+خب متاسفم که.... ولی خب این واقعیتی رو که من....یه پسر دیگه رو...
_من میدونم تو مجبور شدی لویی.
+میدونی؟
با تعجب ازش میپرسم.
سرش رو تکون میده.
_جاسپر! اون همه چیز رو گفت. گفت که مجبورت کرده بود.
اوه؟!
پس اون بالاخره یه کار خوب انجام داد؟
+مشکل همینجاست هری! من مجبور شدم اینکار رو بخاطر گذشته ام انجام بدم. چیزی که الان هم درگیرشم.
فاک!
من ارزوم بود دوباره هری رو به دست بیارم!
پس چرا انقدر پافشاری میکنم؟
شاید چون اون لیاقت بیشتر از من رو داره؟
_بهت گفتم لو... گذشته مهم نیست... الانه که مهمه....این لحظه مهمه... من و تو....
اون به نرمی زمزمه میکنه.
اون زیادی خوبه!
نمیخوام بودن با من باعث مشکلات برای اون باشه.
نمیخوام بازم بخاطر من دچار حمله عصبی بشه.
+هری؟ تو متوجه نیستی؟ من حتی نتونستم اعلام کنم گیم....اون فرانک هنوزم روی من تسلط داره. تو نباید با من باشی...من برای تو خوب نیستم...من یه عوضیم که.....
حرفم با کوبیده شدنم به بیدار توسط هری و گذاشتن لباش رو لبام قطع میشه.
فاک!
اون داره چیکار میکنه؟
سعی میکنم خودم رو از دستش ازاد کنم ولی اون من رو خیلی محکم گرفته.
بازم سعی میکنم دستام رو حرکت بدم ولی وقتی هری خیلی ناگهانی من رو بغل میکنه ٬ جیغ میزنم و مجبور میشم پاهام رو دور کمرش حلقه کنم.
خیلی ناگهانی روی یه چیزی گذاشته میشم و قبل از اینکه بتونم چیزی بگم ، هری رومه درحالی که لباش و روی لبای من تکون میده.
_خواهش میکنم لو.... من رو ببوس!
هری با صدای بم و گرفتش توی گوشم زمزمه میکنه و من دارم فکر میکنم که همین الان میتونم برای صداش بمیرم!
اون داره ازم خواهش میکنه.
هری داره ازم خواهش میکنه.
دستام دیگه تکونی برای ازادی نخوردن. اونها بالاتر رفتن و موهای هری رو کشیدن. و لبام......اونها دارن هری رو میخورن!
_مگه....مگه تو نمیدونی؟ نمیدونی من چقدر عاشقتم؟
هری میگه و سرش رو توی گردنم فرو میکنه. شروع به بوسیدن گردنم میکنه و من نمیتونم جلوی نالم رو بگیرم.
_جوابم رو بده! نمیدونی؟
+میدونم.
میگم و اون دوباره سراغ لبام میره. زبونش رو ، روی لب پایینم میکشه و من لبام رو از هم باز میکنم. زبونش رو وارد دهنم میکنه و همه جای دهنم رو میبوسه. باعث میشه بازم ناله کنم و موهاش رو بکشم.
_تو....میدونی چقدر زندگیم رو تغییر دادی؟ میدونی باعث شدی بخوام زندگی کنم؟
هری با صدای خیلی ارومی میگه.
+هری!
در جوابش فقط میتونم ناله کنم بعد از اینکه اون پیرهنم رو پاره میکنه و شروع به بوسیدن سینه و شکمم میکنه.
پیرهنم رو در میاره و اون رو گوشه ی اتاق میندازه. بعد شلوارم و پیرهن خودش چیزایی ان که به کوه لباس ها اضافه میشن.
ما داریم....ما داریم چیکار میکنیم؟
دوباره میاد روم شروع به بوسیدنم میکنه.حالا کاملاً میتونم بر امدگیش رو ، روی خودم حس کنم.
_بهم....بهم بگو لو....
هری میگه و لاله ی گوشم رو میبوسه. بعد تموم صورتم رو ولی اینبار به جز لبام. گردنم ، شونم ، سینم ، شکمم. تا وقتی که به اون پایین میرسه.
دیکم رو توی دستش میگیره و وقتی از روی باکسر من رو لیس میزنه باعث میشه نفسم ببره.
به چشمام نگاه میکنه و من سرم رو تکون میدم.
باکسرم رو پایین میکشه و سرش رو جلو میبره. شروع به لیس زدنم میکنه.
این اولین باریه که یه نفر برام ساک میزنه!
+اوه! اوه فاککک!
من میگم وقتی اون من رو کاملاً داخل دهنش میبره و هم زمان از زبونش هم استفاده میکنه.
سرش رو بالا میگیره و دیدن اون چشم های سبزش باعث میشه بلند تر از همیشه ناله کنم و موهاش رو چنگ بزنم.
پاهام شروع به لرزیدن میکنن و دقیقا وقتی به اوج میرسم اون من رو از دهنش درمیاره.
+هری؟ وات د فاک؟
غر میزنم و اون نیشخند میزنه.
_تو جوابم رو ندادی؟
+جواب چی رو؟
_بهم بگو لویی. تو من رو دوست داری؟
+این چه سوالیه؟
_میخوام بشنوم. بهم بگو....
هری اروم توی گوشم زمزمه میکنه.
اگه یکم دیگه ادامه بدم مطمعنا همین الان میام!
همونطور که روی منه ، دستام رو دورش حلقه میکنم.
+دوستت دارم هری. خیلی دوستت دارم.
منم مثل خودش کلمات رو توی گوشش زمزمه میکنم.
شنیدن حرفم باعث میشه ناله کنه.
از روم بلند میشه و من با تعجب بهش نگاه میکنم. روی زانوهاش میشینه و کمربند شلوارش رو باز میکنه و شلوارش و باکسرش رو با هم در میاره.
دیدن سایز اون باعث میشه لبم رو گاز بگیرم. بهم نگاه میکنه و نیشخند میزنه.
_بهت که گفتم... من درازم!!
میگه و اورم میخنده.
دوباره روی من میاد و شروع به بوسیدن لبام میکنه. هر بار که دیکش رو دیک من کشیده میشه باعث میشه ناله کنم و واقعا دیگه نمیتونم نفس بکشم. فکر میکنم هردومون نزدیکیم.
_تو..... تو که....فاک... فکر نمیکنی من به همین راضی باشم؟
اون میگه وقتی که دیکش رو دیوانه وار روی سوراخم میکشه.
اون داره چیکار میکنه؟ میخواد من رو به فاک بده؟
اینکار ادامه پیدا میکنه و البته که نیشخند هری از روی لباش پاک نمیشه.
و اعتراف میکنم این اولین باره...اولین باره که دلم میخواد یه نفر رو توی خودم حس کنم.
+اه هری!
_چی میخوای لو؟
اون میخواد به زبون بیارمش؟
البته که میخواد!
کارش رو متوقف میکنه و منتظر نگاهم میکنه.
شت! من نیاز دارم بیام!
+من....من....
_بهم بگو و من انجامش میدم. فقط باید بگیش.
+هری...من...
دوباره دیکش رو ، روی سوراخم تکون میده و گاد دیگه نمیتونم تحمل کنم.
+فاک می هری!
با صدای بلندی میگم. نه نمیگم در واقع جیغ میزنم.
نیشخند میزنه و سرش رو تکون میده.
_هرچی تو بخوای عزیزم.
اون میتونه عوضی تر هم باشه؟
دوباره بین پاهام میره. زبونش رو ، روی سوراخم حس میکنم و اوه این حس فوق العادست.
ناله ی بلندی میکنم وقتی زبونش وارد سوراخم میشه و به دیواره هاش ضربه میزنه.
_فکر کنم کافی باشه.
هری با صدایی که کلف تر شده زمزمه میکنه و دوباره بالا میاد.
خودش رو ، روی سوراخم تنظیم میکنه و سرش رو بالا میاره. بهم نگاه میکنه. دستاش رو جلو میاره و لبام رو از بین دندون هام درمیاره و اورم میبوسه.
_اروم پیش میریم. باشه؟
اون میگه و من سرم رو تکون میدم.
دوباره مشغول انجام کارش میشه و اروم خودش رو واردم میکنه.
چشم هام رو محکم روی هم فشار میدم. ملافه رو توی دستام میگیرم.
یه مدت صبر میکنه و بعد شروع به حرکت دادن خودش توی من میکنه.
با هر ضربه ای که میزنه ، ناله هام بلند تر میشه...
یه مدت میگذره و اون با پیدا کردن نقطه ی حساسم میخواد من رو بکشه.
_تو مال منی!
میگه و محکم خودش رو به من میکوبه.
_من!
یه و ضربه دیگه.
_فقط من!
اینبار محکم تر از همیشه خودش رو ، فرو میکنه و هردومون یا یه ناله ی بلند میایم.
باورم نمیشه....
ما با هم سکس داشتیم.
من و هری.
همونطور که هنوز داخل منه. سرش رو توی گردنم فرو میکنه. دستام رو محکم دورش حلقه میکنم. چشمامو میبندم.
_تو مال منی....برای همیشه....تا ابد.....
...........
سلام.✋
ببخشید اگه اسماتش بد بود. اولین باریه که اسمات مینویسم.😳
لطفاً نظرتون رو بگید.😃
و لطفاً لطفاً Our Destiny رو هم دنبال کنید.🙏
مرسی.😘
دوستتون دارم.😍
اپدیت بعدی:
Our Destiny💓