Chapter 22

3.2K 413 212
                                    

عکس😍😍😍

دید هری:

صدای آلارم گوشیم باعث میشه چشمام رو باز کنم.

از روی تختم بلند میشم. بعد از مرتب کردن تختم وارد حموم میشم.

دست و صورتم رو میشورم ، مسواک میزنم و بعد حموم میکنم.

بعد از خارج شدن از حموم ، از اتاقم خارج میشم.

وارد آشپزخونه میشم ، غذایی که مامانم از دیشب برام آماده کرده بود رو می خورم و بعد دوباره به اتاقم برمیگردم.

دیشب چمدونم رو بستم و لباس ها و وسایلی که می خواستم رو برداشتم پس از این بابت نگرانی ندارم. البته اونجا خونه ی خودمه پس لازم نیست چیز زیادی بردارم.

لباس هایی رو که از قبل آماده کرده بودم رو میپوشم.

موهام از قبل بلند تر شده و به نظرم اینطوری بهتره.

یکم به موهام حالت میدم البته حالت دادنم به موهام بیشتر مثل این میمونه که نا مرتبش کردم.

خودم رو توی آینه بررسی میکنم.

بنظرم با این مدل مو و ته ریشی که گذاشتم بهتر بنظر میرسم.

به مت پیام میدم تا بیاد دنبالم.

گوشیم رو توی جیبم میذارم.

چمدونم رو هم میگیرم و از اتاقم خارج میشم.

دیشب با اعضای خونه خداحافظی کردم پس دیگه بیدارشون نمیکنم.

از خونه خارج خارج میشم.

حدود ۵ دقیقه بعد مت میرسه. سوار ماشین میشم و اون به سمت فرودگاه رانندگی میکنه.

تقریبا بعد از یک ساعت میرسیم.

مت چمدون من و ساک خودش رو برمیداره و وارد فرودگاه میشیم.

گوشیم رو از توی جیبم برمیدارم تا به لویی زنگ بزنم. بعد از سه بوق جواب میده:

_الو؟

+سلام لویی. رسیدی؟

_تا پنج دقیقه دیگه میرسم.

+اوکی. میبینمت.

تماس رو قطع میکنم.

بعد از چند دقیقه لویی همراه الکس به طرف ما‌ میاد. من تصمیم گرفتم مت رو همراه خودم بیارم و لویی هم الکس رو.

بعد از اینکه تموم کارهایی که قبل از پرواز باید انجام بشه رو انجام دادیم ، سوار هواپیما میشیم.

لویی میشینه و من هم کنارش میشینم.

مت و الکس هم صندلی های پشتی ما‌ نشستن.

به لویی نگاه میکنم. نگران به نظر میرسه.

+لویی؟ چیزی شده؟

Change (L.S)Where stories live. Discover now